۱۳۸۶ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

...................."روح الله"....................




«هوالحیّ»



روح الله





«هر كه مرا بشناسد مانند من خواهد شد. و من با او هستم و با او مي‏مانم و در او آشكار مي‏شوم. آنكه مي‏داند كيستم مي‏شود آنچه هستم. او قادر به كاريست كه من توانسته‏ام و مي‏داند آنچه دانسته‏ام و دارد آنچه داشته‏ام. قدرت من در او ظاهر مي‏شود و نشانه‏هاي روحم در او پديدار مي‏شوند. من حامي او خواهم بود و او را تنها نخواهم گذاشت...»


فهرست:

درختي با دوازده شاخه
نظام اساتيد باطني
اساتيد بزرگ
اشتراکات عجیب اساتید بزرگ
چكيده گزارش هايي درباره قطب الهي استاد يحيي روح الله (ماهاآواتار)
اخبار معجزات
الياس نبي يا مسيح يا يك خدمتگزار ديگر
آسمان وار
او روح خدا است
او از نگاه خودش
روح خالق
روح مسيح، القاگر روح
هشدار ويراني
ارتباط، راه دريافت
ادعاهاي باطل و شناسايي مدعيان دروغين
روياهاي گواهي دهنده
خطاب به معلمان دروغين باطني و مدعيان اسرار
تكليف ما در برابر اخبار معجزات و نشانه هاي بزرگ
او را بيابيد
***

پيامها:
«او آمده»
«مرگ را»
«بياييد»
«تسليم باشيد تا رستگار شويد»
«قسمتی از متن لعن شدگان»
«دوباره مي‏آيد»



درختي با دوازده شاخه

سالهاست که بعضی از اساتید بزرگ جهان بطور مرموز و مبهم ، گاهی از یک معلم جهانی سخن می گویند . این معلم جهانی در نقاط مختلف جهان با اسامی و ردّهای کاملاً مختلفی شناخته شده است . در بارۀ او، کیستی او، فعالیتها و تعلیماتش تاکنون و طی قرن اخیر، دهها کتاب به رشته تحریر درآمده است . در زبانهای مختلف بنابر فرهنگ و فضای اندیشه ای حاکم ، آگاهان باطنی و اساتید معنوی، این معلم جهانی را به اسمي می نامند . از آنجا که بیشتر اساتید معنوی ساکن سرزمین هندوستان می باشند بنابراین دربارۀ این شخصیت جهانی ، بیش از هر جای دیگر ، در میان اساتید بزرگ هندی (و در هندوستان) سخن به میان آمده و ایشان بیش از سایرین در بارۀ او سخن گفته اند یا نوشته اند. به همین دلیل در سطح جهان او را بیشتر با عنوان ماها (به معنای برترین ، بزرگترین ، عالی ترین ،کاملترین)، آواتار (تجسم خداوند در زمین ؛ حلول و آشکاری خداوند در انسان : معادل خلیفه الله در عربی و فارسی )؛ ماهاآواتار (بزرگترین تجلی و تجسم تاریخی آواتارها ) ، جی (به معنای حضرت)، ماهاسای (برترین حقیقت ، حقیقت نهایی بشر)، کالکی (اسب سفید )، و پریما (عشق الهی) می نامند. البته تعداد اسم هایی که این فرد به آنها نامیده شده ، بیش از صد اسم است . چند تن از اساتید علوم باطنی در میان اعراب و عبریان او را با نامهای دیگری مانند الیاس ، روح الله ، یاحی(یحیی)، یاسین ، روحنا، قدوس ، خضر و ادریس خوانده اند . یکی از مردان مقدس سرخپوست از او با نام «دوباره می آید» یاد می کند. گروهی از کشیشان هزیکاسم و کابالیستهای یهودی او را همان مسیح یا مسیا می دانند . از ديدگاه شيعيان اين فرد نمي تواند مهدي موعود (ع) باشد. از میان دهها کتابی که با ردّها و آدرس های بظاهر مختلف در بارۀ او نوشته شده ، یکی از کتابها صرفاً در بارۀ اسامی مختلف او ، مشخصات بظاهر مختلفی که بعضی از بزرگان در بارۀ ایشان داده اند و معانی و علل نامگذاری های مختلف است . در برخی از کتب ترجمه شده به فارسی هم گاهی به اشارات مبهم و گنگی در بارۀ او برمی خوریم مانند اشاره ای که در کتاب شرح زندگی یک یوگی ،جریان هدایت الهی (مقدمۀ آن) و یوگی جاودانۀ هیمالیا وجود دارد .
از مجموع چیزهایی که اساتید بزرگ باطنی در نقاط مختلف جهان ، طی دهه های گذشته در بارۀ او گفته یا نوشته اند ، دوازده نکتۀ مشترک را در بارۀ این فرد انتخاب کردیم که به ذکر آنها می پردازیم .
در این متن ما از او با عنوان «روح الله» نام می بریم .
1- معجزات : او دارای معجزات و اعمال خارق العادۀ بسیار بزرگی است که طی قرون اخیر از هیچ یک از بزرگان باطنی دیده نشده است . گزارش های متعددی از زنده کردن مردگان ، شفای بیماران لاعلاج ، برکت و ایجاد زایش که موضوع مورد برکت را هزاران برابر کرده است ، ایجاد زلزله ، طی الارض ، دیده شدن با بدن نورانی و گزارشات مشابه.
2- او همواره در مرکز یک گروه دوازده نفره قرار دارد که پنج تن از آنان آشکارا در جامعه فعالیت می کنند و هفت تن از ایشان بطور ناآشکار و بدون ارتباط گسترده با مردم فعالیت دارند . این دوازده نفر ، در نقاط مختلف دنیا فعالیت دارند و پنج تن از آنان کم و بیش معروف می باشند ، ظاهراً این پنج نفر با همدیگر ارتباطی نداشته و حتی گاهی دیده شده که به انکار یکدیگر دست زده اند .
3- احاطۀ این فرد به علوم اسرار و غیب بسيار زياد است و تاکنون در ارتباط با شاخه های دوازده گانه (به هر یک از اعضای حلقۀ دوازده گانه ، شاخه گفته می شود که ترجمه ای است از یک واژۀ غیرفارسی) به هر سؤالی جواب داده است .
4- با مرگ یا کنار رفتن هر یک از اعضاء دوازده گانه ، یک عضو از مدار دیگر (که خود حلقگان اساتید دوازده گانه اند) وارد جمع دوازده نفر می شود .
5- هر یک از اعضاء مسئولیت و مأموریت معلومی بعهده دارد و او در هریک از این افراد از وجه مسئولیت و ظرفیت روحی آنها تکثیر و القاء شده است . القاء روح و تکثیر روحی یکی از روشهای بنیادی علوم باطنی است که طی آن استاد ، روح خود را به شاگرد خود القاء کرده و انتقال می دهد . تکثیر روحی یک پدیدۀ تاریخی است و با توجه به گزارشات تاریخی و یا استنادات قرآن و کتاب مقدس بسیار اتفاق افتاده است . این پدیده سالهاست که تحت مطالعۀ برخی از روانشناسان قرار دارد . در تکثیر روحی و القاء روح در واقع حلول روحی اتفاق می افتد و شخص روح جدیدی را در خود خواهد داشت . در علوم باطنی، این مرحله را آخرین مرحلۀ تعلیم باطنی با عنوان تعلیم اعظم یا تعلیم سرّ می شناسند و در آن استاد بطور کامل به شاگرد خود منتقل می شود . یکی از معروف ترین گزارشات تاریخی که درکتب مقدس ذکر شده است مربوط به القاء روح ایلیای نبی در شاگرد خود الیشع می باشد که در آن روح ایلیای نبی بطور کامل به الیشع منتقل شد . همچنین القاء روح یحیای نبی (که به قول عیسی مسیح همان ایلیای نبی قرنها پیش بود) و تکثیر روحی او در عیسی (که به مسیح شدن او منجر شد) از نمونه های مشهور دیگر است .
6- یکی از شاخه های دوازده گانه (يكي از حلقه ها)، تکثیر روحی کامل و همه وجهی استاد روح الله محسوب می شود . در بسیاری از مواقع این فرد بجای استاد روح الله شناخته شده و بجای او عمل کرده است . این مجموعه را می توان مانند درختی تصور کرد که دارای دوازده شاخه است . پنج شاخۀ درخت آشکار است و هفت شاخۀ آن به گونه ایست که در این پنج شاخه استتار شده و دیدن آنها به سادگی امکان پذیر نیست . یکی از این پنج شاخه امتداد ساقۀ اصلی درخت است . این فرد همان تکثیر کامل روحی و قرینۀ حضوری استاد روح الله می باشد .
7- در همۀ دوره هایی که گزارش شده است ، قطب الهی استاد روح الله فقط از طریق شاخه های خود با ملتها و اجتماعات در ارتباط بوده است. حجم گزارشات جعلی و بدون نشانه یا گزارشهای توهم آمیزی که در این باره وجود دارد بسیار بیشتر از حجم گزارشات واقعی است.
8- تعالیم و جریانهای آموزشی مختلفی که با مرکزیت این قطب الهی در کشورهای مختلف وجود داشته است ، اسامی مختلفی دارد که ظاهراً همۀ این تعلیمات از یک نگاه با عنوان الاهیسم شناخته می شود . الاهیسم ارتباطی با ادیان نداشته و جایگزین هیچ دین خاصی نیست بلکه در آن بر عمل به کتاب مقدس هر دین و توجه هرچه بیشتر به یگانه پرستی و تسلیم در برابر خداوند تأکید می شود .
9- هیچ یک از تصاویر ارائه شده در بارۀ ایشان ، تصویر واقعی او نیست .
10- گفته می شود راما کریشنا ، ساتیا سای بابا ، اشوراجنیش ،کریشنا مورتی و ايليا «ميم» از جمله حلقه های او بوده اند اما این موضوع فقط از یک طریق تأیید شده است .
11- شاخۀ یک درخت ، مانند خود درخت است و در جای خود، یک درخت محسوب می شود. یک شاخه واجد تمام ویژگی های درخت است و روح درخت در آن جاری است . بنابراین برای بررسی یک ادعای احتمالی در این زمینه باید دید که آیا فردی که در بارۀ او چنین مسئله ای مطرح می شود ، دارای روح درخت و ویژگی های آن است. آیا این فرد احتمالی دارای دانایی ، توانایی و ویژگی های روحی مشابه است؟
12- گزارش هاي زيادي درباره اعمال و نشانه هاي خارق العاده استاد روح الله وجود دارد كه هميشه به حلقه هاي ايشان نسبت داده شده است.

نظام اساتيد باطني
(قسمت اول)

مطابق نظر یکی از محققان برجسته در زمینه مطالعات گوروئیسم و رئیس مرکز تحقیقات و ارزیابی جریانهای معنوی ، معلمان معنوی را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد؛ شامل اساتید کوچک (گوروها) ، اساتید بزرگ و آواتارها .
بلکه منظور از اساتید کوچک معلمانی هستند که عملکرد آنها محدود به فرقه و سلسله ای مشخص یا روایت محدودی از یک دین خاص می باشد و اکثر اساتید کوچک که آنها را با نام گورو نیز می شناسیم ، یک مبلغ دینی محسوب می شوند و کار آنها تبلیغ دین یا فرقه ای خاص می باشد و بنابراین عملکرد آنها بومی و کاملاً سنتی (برحسب فرهنگ منطقه ای) محسوب می شود .
ب) اساتید بزرگ : این معلمان غالباً طرح کنندۀ دکترین و نظریه (یا نظریاتی) هستند که جنبه ای فرا فرقه ای و فرا دینی دارد . اندیشه ها و تعلیمات این اساتید به گونه ای است که در ابعاد مختلف زندگی و در ابعاد مختلف اجتماعی و تمدنی قابل تفسیر و تبیین و بسط پذیر است . به این افراد معلمان زندگی ، معلمان جهانی ، و اساتید باطنی نیز گفته می شود . تعداد این اساتید بزرگ در هر دوره از زمان (و من جمله در دورۀ فعلی که آخرین دوره محسوب می شود) دوازده نفر می باشد .
راما کریشنا ، مهربابا ، ساتیا سای بابا ، اشو راجنیش ،کریشنا مورتی ، ماها ریشی و ايليا «ميم» از جمله اساتید بزرگ محسوب می شوند .
ج ) آواتار: این کلمه به معنای حلول خداوند در قالب انسانی و تجسم عامل الهی می باشد . معادل این مفهوم در اسلام ، مقام خليفة اللهی است و در فرهنگهای دینی و معنوی دیگر هم معادل همین مفهوم وجود دارد . آواتار ، قطب الهی و استاد اعظم و ... مفاهیمی مشابه همدیگر هستند و به فردی اطلاق می شود که در رأس نظام اساتید حق قرار دارد . از دیدگاه اساتید ، آواتار (قطب الهی) در عصرکنونی در دسترس مردم قرار ندارد و این احتمال وجود دارد که هیچ یک از افرادی که با عنوان آواتار در ملاء عام ظاهر شده اند و با این عنوان فعالیت می کنند ، آواتار نباشند و تنها انعكاسي برای تداوم فعالیتهای آواتار اصلی باشند . شاید به دلیل وجود همین شایعات دربارۀ افراد احتمالی ، این عنوان مطرح شده است که به قطب الهی در سطح جهان ، ماهاآواتار (برترین و بزرگترین آواتار) گفته می شود . در بارۀ این فرد گزارشات و مستندات بسیاری وجود دارد که واسطۀ آنها اساتید بزرگ یا بعضی از اساتید کوچک می باشند .

اساتيد بزرگ
(قسمت اول)

تعلیمات، عملکرد و محصولات فعالیتی هر یک از اساتید بزرگ مؤید شاخصه هایی است که در فرهنگ معنوی ، معرف معلم مورد نظر است . این شاخصه ها را می توان شعارهایی دانست که این فرد بیشتر (نه صرفاً) با آن شناخته می شود .
- ... معروف به «راما کریشنا»: بزرگترین معلم ودانتا در عصر جدید . او توانست میان دو مکتب متضاد یعنی ودانتا و تانترا ارتباط برقرار کند و در مقاطع زمانی مختلف اکثر ادیان را (بعنوان یک پیرو) تجربه نماید . او یکی از اصلی ترین عوامل بیداری معنوی هندوستان در قرن 19 به شمار می رود . تلاشهای راماکریشنا باعث احیاء مجدد هندوئیسم و انتشار اندیشه های آن در سطح جهان بویژه آمریکا ( توسط مرید او ویوکاناندا) شد . او با بیان و تفسیر این زمانی خود از هندوئیسم آن را از روند فرسودگی و افول نجات داد .
- ... معروف به «مهربابا» : مردان خدا را بشناسید تا از حقانیت آنها برخوردار شوید .
- ... معروف به «ساتیا سای بابا» : او بزرگترین مدافع دارما و بزرگترین مفسر تعلیمات ودائیسم است که این تعلیمات در ادیان دیگر هم وجود دارد . اکثر پیروان سای بابا او را بعنوان آواتار می شناسند . او به تعالیم بنیادی و سنتی هندوئیسم کاملاً پایبند است و تا حد زیادی سنت گرا (برخلاف اشو) محسوب می شود . سای بابا بیش از سایر اساتید دارای خدمات اجتماعی (مراکز خیریه ، بیمارستان و ...) است .
- ... معروف به «اشو» : توسعه دهنده آزادی معنوی و معنویت آزاد . او چارچوب های متعارف معنویت و محدودیتهای سنتی مذهب را پیوسته در هم می شکند و از آن فراتر می رود . اشو را می توان باهوش ترین معلم و بزرگترین استاد تانترا دانست . پلورالیزم (تکثرگرایی) معنوی از بارزترین وجوه تعلیمی اشو راجنیش است. توانایی اشو در مناظره و جدال افکار استثنایی است و در این مورد می توان او را سرآمد دیگران دانست . رابطۀ جنسی از دیدگاه معنوی یکی از نقاط حساس و تأکیدی آموزشهای اشو محسوب می شود .
... معروف به «ماهاریشی» : بنیانگذار روش T.M . یک تکنیک ساده و چند مرحله ای که ادعا می شود توان بازیابی و بازسازی جنبه های مختلف زندگی را داراست . همۀ فعالیتهای دیگر ماهاریشی به نحوی با این تکنیک ساده در ارتباط بوده است . پیام او این است: « با T.M می توان به هستی متعال نایل شد». از این دیدگاه (تک گرایی) ماهاریشی دقیقاً در نقطۀ مقابل اشو قرار دارد . ماهاریشی به «تکنیک گرایی» (تکنیک T.M) شهرت دارد .
- ... معروف به «ماهانتا پالجی» : احیاء کنندۀ روش اکنکار در زمان حاضر . از دیدگاه پالجی ،کلید حل همۀ مسائل انسان در پرواز روح و سفرهای روحی است . آموزش های پال توئیچل ترکیبی از اندیشه های مسیحی و هندوئیسم به شمار می رود . پالجی بیش از هر کسی در بارۀ زندگی در جهانهای معنوی (مادامی که در همین جسم و دنیا قرار داریم) سخن گفته و آموزش داده است . و از این نظر می توان توجه انسان امروز به این مقوله را تا حد زیادی مدیون تلاش های او دانست .
- ... معروف به « دون خوان » : آنطور که کارلوس کاستاندا او را به مردم جهان شناسانده است ، مهم ترین پیام دون خوان این است که باید به شمن های کهن اقتدا نمود و برای نجات از این جهان باید به معرفت تولتک و شمنیزم عمل کرد (شمنیزم ، آنطور که دون خوان می گوید). دون خوان پیچیده ترین ، رازآمیزترین و ظاهراً متناقض ترین معلم باطنی این عصر محسوب می شود . توانایی تفسیر او از اصول بنیادی شمنیزم با توجه به زبان و ادبیات زمان ما ، براستی حیرت انگیز است و او را در جایگاه بزرگترین معلم شناخته شده معرفت تولتک و شمنیزم در تاریخ شناخته شدۀ بشر قرار می دهد .
- ... معروف به «کریشنا مورتی» : زندگی واقعی در سکوت یافتنی است . در سکوت ببین و در سکوت بشنو و با ذهن ساکت زندگی کن . کریشنا مورتی دهها سال دربارۀ این دکترین بظاهر ساده سخنرانی کرد و نوشت . کریشنا مورتی را بیان گویای حقیقت می دانند زیرا بیان او «سکوت» بود (سکوتی هوشیارانه و فعال ). کریشنا مورتی توانست جهشی را در بینش باطن گرا و حقیقت جو بوجود بیاورد و تأثیر فلسفۀ (ضد فلسفه) او در بینش بشری ماندگار شد.
- ... معروف به «دالایی لاما» : آموزگار بزرگ اصل عدم خشونت حتی بیش از آنچه در بارۀ ماهاتما گاندی و نلسون ماندلا گفته می شود ، اين موضوع، دربارۀ دالایی لاما (پانچون لاما) صادق است . او بیشتر عمر خود را در راه برقراری صلح و دوستی میان مردم تبت با دولت چین و نیز گسترش صلح در جهان صرف کرده است . تبتیان او را بعنوان سیزدهمین بودا (حلول روح بودا) می دانند . او بیش از هر کسی در سطح جهان ، اشاعه دهندۀ اندیشه های بوداست . دالایی لاما پرطرفدارترین معلم معنوی محسوب می شود و اکثر طرفداران او ساکن تبت می باشند .
- ... معروف به «ایلیا میم»: به وضوح به عنوان بزرگترین معلم علوم باطنی و مفسر بزرگ الاهیسم در این عصر محسوب می شود. عصاره تعلیمات او «تسلیم الهيست» و مراحل هفتگانه تعلیمی بر همین اساس پی ریزی شده است. برخورداری از روح خدا (مسح شدگی) و زنده پرستی و باطن گرایی، از شاخص ترین وجوه تعلیمی اوست. در یک مقایسه، او را می توان خلاق ترین، متفکرترین و هوشمندترین معلم باطنی در عصر حاضر محسوب کرد. او را معلمی هزار وجهی (هزار روح) دانسته اند. عصاره و معجونی از همه انديشه هاي باطني و افكار بزرگ. از نظر منتقدان، در عرصه ها و اندیشه های مختلف باطنی، او از جایی آغاز كرده است که دیگران تمام کرده اند. اکثر پیروانش او را روح خدا می خوانند و كارهاي او را بیش از هر کسی به مسیح شبیه می دانند. او 25
[1] سال سن دارد و تاكنون درباره خود ادعايي را مطرح نكرده است و خود را بعنوان تسليم و خدمتگزار خداوند معرفي كرده است.

اشتراکات عجیب اساتید بزرگ

با کمی بررسی و دقت پیرامون زندگی معلمان بزرگ باطنی، بلافاصله متوجه می شویم که میان اساتید بزرگ اشتراکاتی وجود دارد که گاهی بسیار عجیب به نظر می رسد. بصورت فهرست وار به بعضی از این اشتراکات عبارتند از:
1. تولد: درباره تولد اساتید بزرگ عموماً داستانهای خاصی نقل می شود که آن را با تولدهای دیگر متمایز می کند.
2. بیگانگی در خانواده: غالباً این افراد در محیط خانوادگی و دوستان (تا زمان قبل از آشکاری هویت معلمی) در وضعیت بیگانگی و حاشیه قرار داشته و خارج از محاسبات و ادراكات اطرافيان و خانواده زندگي مي كردند.
3. سواد كم: در بعضي از بزرگان باطني (راما كريشنا، سايي بابا و...) مدرسه گريزي و فرار از سواد ظاهري به وضوح ديده مي شود. در معدود افرادي هم كه داراي مدارك تحصيلي دانشگاهي بوده اند، بروز هويت معلمي، در زمان طولاني تري اتفاق افتاده است و به محض آن، موضوع مدرسه گريزي ظاهر شده است.
4. شهود بزرگ: تقريباً در زندگي همه معلمان بزرگ، زماني وجود دارد كه طي آن فرد دچار يك چرخش و جهش ناگهاني شده است. اين همان شهود بزرگي است كه همه زندگي فرد را براي هميشه تحت تاثير خود قرار داده است. گاهي اين شهود بزرگ بصورت آشنايي فرد با يك معلم بزرگ باطني بوده است و گاهی بصورت تجربه ای که به آن حلول روح گفته می شود.
5. اتهامات: اتهاماتي كه درباره اكثر اساتيد بزرگ در طول زندگي آنها مطرح شده است تا حدي به هم شباهت دارند. همه اين بزرگان (و همه بزرگان باطني و انسانهاي بزرگ در طول تاريخ) در دوره فعاليت خود و حتی تا سالها بعد از آن با حجم عظيمي از تهمت ها و دروغ ها و تخريب هاي شخصيتي مواجه بوده اند. در پشت اين اتفاقات گاهي دولت ها قرار داشته اند و گاهي گروههاي خاص. اشو راجنيش با اتهام فساد اخلاقي،‌ جنسي و مالي روبرو مي شود و مورد يك حمله تخريبي گسترده در سطح بين المللي قرار مي گيرد و نهايتاً با تلاش و پیگیری سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) از آمريكا اخراج مي شود. ساتيا ساي بابا طي دهها سال با اتهام شعبده بازي، همجنس گرايي (با كودكان) و فساد مالی، مورد تهمت و تخریب قرار می گیرد. كريشنا مورتي بارها با اتهام فساد مالي و اخلاقي روبرو مي شود. همين موضوع درباره راما كريشنا و بسياري از اساتيد ديگر نيز صادق است.
6. توانایی فوق العاده: بیشتر اساتید بزرگ، کم و بیش دارای توانایی هایی فوق العاده اند. البته میزان این توانایی های خارق العاده در این افراد بسیار متفاوت است.
7. تضادها: در شخصیت و رفتار اساتید بزرگ ظاهراً نوعی تضاد و چندگانگی دیده می شود. این تضاد ظاهری اختصاص به این سنخ از افراد نداشته و در اکثر بزرگان تاریخ یا رهبران بزرگ ادیان هم دیده می شود. درواقع تضاد یا تناقضی در کار نیست بلکه این موضوع قضاوتی شتابزده است که به دلیل در نظر نگرفتن شرایط وقوع، متضاد یا متناقض به نظر می رسد. گفته می شود در میان انبیاء، عیسی مسیح (ع) و در میان اساتید کهن، لائوتسو حکیم بزرگ چین باستان نمونه های مشهورتری از این تضاد ظاهری اند.
8. خود بزرگ بینی: تقریباً همه بزرگان باطنی در عصر حاضر و در دوره های مختلف تاریخی واجد نوعی خود بزرگ بینی بوده اند. این موضوع محصولی از خودشناسی و خودیابی است که در این افراد رخ می دهد و بسیار متفاوت با مفهوم مصطلح خود بزرگ بینی است. از مهمترین بروزات این حالت، تواضع و نرمی این بزرگان بوده است. یک فیزیکدان بزرگ نمی تواند در مسائل مختلف فیزیک به دیگران تکیه کند و با همین مقایسه، کسی که درباره انسان و زندگی انسان دارای آگاهی سرشار است، درباره مسائل مرتبط با انسان و زندگی عموماً به خودش مراجعه می کند نه دیگران.
9. ...

چكيده گزارش هايي درباره قطب الهي استاد يحيي روح الله (ماهاآواتار
[2])

كساني كه او را از نزديك تجربه كرده‏اند و شناخته‏اند با استناد به تجربه ها، شواهد و نشانه‏هاي فراوان شهادت مي‏دهند كه «او هر چه گفته است اتفاق افتاده است و هر چه مي‏گويد اتفاق مي‏افتد. كلام او تغييردهنده و دگرگون‏كننده است و سرشار از قدرت خداوند است كه بر هر چيزي اثر كامل مي‏گذارد. دعاي او درباره هر چه كه باشد، مستجاب مي‏شود. او درباره هر چيزي كه دعا كرده مستجاب شده است او با اسماء اعظم دعا مي‏كند. اسمائي كه انبياء بزرگ با آن دعا مي‏كرده‏اند. اسمائي كه به آن هر دعايي مستجاب است. دانايي و آگاهي او قرنها از عصر كنوني جلوتر نشان مي‏دهد. او داناي اسرار است. از اسرار هر چيزي خبر دارد و هر چيزي را كه بخواهد بداند، مي‏داند. به هر كس بله (آمين) بگويد كارش حل است و به هر كسي نه بگويد كارش تمام است. به هر كس توجه كند اوضاع آن فرد تغيير مي‏كند و به هر كس، روحاً خيره شود وضعيتش متحول مي‏شود». كساني كه از طريق روح او عمل كرده‏اند به نتايج حيرت‏انگيز و تكان‏دهنده‏اي رسيده‏اند. اخبار و گزارش‏هايي كه درباره اعمال خارق العاده او وجود دارد او را به معجزه‏گري بزرگ بدل كرده است كه قادر است هر چيزي را به تسخير درآورد و تغيير دهد. نفوذ خيره‏كننده او بر ارواح و موجودات غيبي و قدرت فرمان او بر بيرون راندن ارواح شيطاني با وضوح زياد به اثبات رسيده است. او بارها به تسخير روح و حتي حلول و تخليه روح افراد دست زده است و توانايي خارق العاده او در تسخيرگري از هم اين جا تجربه شده است. او به طوري استثنايي و بي‏همتا است كه حتي با بزرگترين استادان باطني مشهوري كه در جهان وجود دارند قابل مقايسه نيست. نشانه‏هاي بزرگي او به حدي است كه به سختي بايد انسان بودن او را پذيرفت. كساني كه توانسته‏اند ارتباط روحي خود را با او برقرار كنند، حتي بدون حضور فيزيكي او شاهد اتفاقات عجيب و حيرت‏آوري بوده‏اند كه از طريق او برايشان رخ داده است. بعضي از اطرافيان او از اين طريق دست به كارهاي خارق العاده‏اي زده‏اند. او عامل پاسخگويي روحي خود به افراد را به اين رابطه روحي مرتبط دانسته است. او در رؤياي بعضي از افراد ظاهر شده است و افراد مختلف رؤياهاي تكان‏دهنده‏اي را درباره او ديده‏اند. سلسله گزارش‏هاي مستندي از اعمال معجزه‏آسا وجود دارد كه در آن تجربيات حيرت‏انگيز افراد مختلفي كه در ارتباط با او بوده‏اند، نقل شده است. بعضي از اين تجربه‏ها بسيار تكان‏دهنده‏اند. گزارشات اين افراد بصورت فيلم هاي مستند نيز تهيه شده است. مطالب مختلفي تحت اسامي ناشناس درباره او در كتب مختلف ارائه گرديده است كه يكي از آن‏ها در كتاب پديده‏هاي روح‏زايي با عنوان ضد ايكس به چشم مي‏خورد. او در موضع رد يا تأييد اقتدارات معجزه‏آساي خود با جملاتي پاسخ داده است كه دلالت بر عدم تحميل و رعايت ظرفيت پذيرش اشخاص دارد. او اعتقادات كفرآميز بعضي از افراد را كه نسبت به او بيان داشته‏اند رد كرده است. او برخوردار از توان الهي و قدرت خداوند است و آنچه مي‏خواهد وقوعش حتمي و قطعي است. بعضي از شهودگران و رؤيابينان او را بعنوان مسيح شهود كرده و ديده‏اند. القابي مانند خداروح، معجزه‏گر، تسخيرگر، حامي بزرگ، روح‏رُبا، كيمياگر، روح خالق، شاه روح، و ابَر انسان حاكي از ديدگاه ياران نزديك او است، كساني كه از نزديك او را شناخته‏اند. از نظر آنان او موجود استثنايي و بسيار اسرارآميزي است كه در ناشناختگي رو به گسترشي زندگي مي‏كند و تجربه بي‏پرده او تحول بزرگي را در روح انسان باعث مي‏شود. علي رغم اينكه او هيچ گونه نقش ديني را براي خود قبول نكرده است بعضي از شاگردان متمايل به مسيحيت او را مسيح خوانده‏اند و كساني كه به اديان ديگر تعلق خاطر داشته‏اند او را يكي از بزرگان ديني خود دانسته‏اند.
لمس شدگان روحي او داراي توانايي‏هاي فوق العاده باطني هستند. كساني كه لمس روحي او را تجربه كرده‏اند دچار حالتهايي مثل تسخيرشدگي، مجذوب شدن و از خودگذشتگي شده‏اند... او مي گويد «من از خداوند آموخته‏ام و از خدا يافته‏ام».

اخبار معجزات

گزارش‏هايي كه درباره نشانه‏ها و اعمال خارق العاده او وجود دارد در چند كتاب جمع‏آوري شده‏اند. تعداد اين گزارش‏ها زياد است و بوسيله افراد مختلفي نقل شده است. بعضي از گزارش‏هايي كه بصورت مشروح در يكي از اين مجموعه‏ها وجود دارد توضيح مي‏دهند كه او توانسته است از غيب غذاهايي را (مانند عسل، روغن زيتون و گوشت) در لحظه حاضر كند (طي چند تجربه مختلف)، برنجي را كه در كاسه بود، چند برابر كند، هسته‏هاي خرما را في الحال وادار به جوانه زدن و رشد كردن كند، چيزهاي مختلف را به فرمان و تسخير خود درآورد و با فرمان خود آنها را به عمل وادارد. فرمان دادن به درخت، ارواح، روح تسخير شده انسان، باد و حشرات از جمله موارد نقل شده است. او موجوداتي شبح مانند يا بصورت آتش و نور را حاضر كرده و از طريق آنها دست به عمل زده است. او توانسته است در يك زمان در چند جا ظاهر شود، حيوانات مرده را زنده كند و به چيزهاي مختلف بركت دهد. مثلاً در جايي قطره‏اي روغن را تكثير كرده و ظرفي بزرگ را از آن پر كند يا ذره‏اي قارچ را روي زمين انداخته و در آن واحد هزاران برابر كند و از زمين بروياند.
بعضي از افراد رؤيت‏گر، بدون آشنايي و ارتباط با هم و در زمانهاي مختلف از توده‏اي نوراني و ابرمانند سخن گفته‏اند كه آنرا چندين مرتبه بر فراز سر او يا در پشت بدنش ديده‏اند. يكي از افراد از جابجايي‏هايي مي‏گويد كه در دامنه يك كوه رخ داده است، طوري كه در مراجعه بعدي آنجا را شناسايي نمي‏كرده است، انگار زلزله‏اي رخ داده و همه جا را زير و رو كرده است. بعضي ديگر از اين وقايع، توضيح مي‏دهند كه چگونه او توانسته است با نگاهش چيزهايي را آتش بزند، يا باد و باران بوجود آورد. در چند تجربه شاهد آن هستيم كه لحظاتي بعد از آنكه او درباره زلزله حرف مي‏زند، زلزله‏هايي پي در پي به وقوع مي‏پيوندد...
سلسله‏اي از وقايع ثبت شده توضيح دهنده حمايت‏هاي غيبي و كنترل‏نشده‏اي است كه در موارد بسياري خود را نشان داده‏اند. اين دخالتهاي غيبي كاملاً عجيب، گاهي براي بعضي از ياران او بصورت گشايش‏ها، بركت‏ها، دريافتها و امكانات غيرمعمول رخ داده است و گاهي بصورت وقايع هولناك، بيماري، گرفتاري‏هاي سخت و حتي مرگ‏هاي مرموز (براي دشمنان و تحريف‏كنندگان حقانيت او) اتفاق افتاده است. او هر بار كه با خشم و نارضايتي از اشخاصي معين يا وضعيتهايي معين ياد كرده است حوادث هولناكي پيرامون آن اوضاع ديده شده است. هر بار كه به افرادي هشدار داده است رخدادهاي مرگ‏آسايي تجربه شده است و اگر هشدار او به مرگ اشاره داشته است اين مرگ به سرعت اتفاق افتاده است. شكل بروز اين اتفاقات خوب و بد به گونه‏اي است كه مفهوم حمايت‏هاي همه جانبه خداوند، مددهاي غيبي و انتقام الهي را به روشني نشان مي‏دهد.
بسياري از اوقات تعليمات و سخنان او، با نشانه‏هايي كه در محيط و در افراد حاضر، بصورت طبيعي اتفاق افتاده است تأييد شده است و بين اين نشانه‏ها و اعمال و سخنان او ارتباط عميق و قدرتمندي وجود داشته است. در تصاوير مستندي كه از بعضي از تجمعاتي كه او در آنها حضور داشته است، در دست مي‏باشد، او با اقتدار حيرت‏انگيزي ارواح شيطاني را از وجود بعضي از حاضران خارج مي‏كند (با توجه به علامتهاي معروفي كه براي تخليه انسان از ارواح شيطاني وجود دارد) و براي بعضي از ديگر حاضران بارش‏هايي از روح و دريافتهايي نوراني را به وقوع مي‏رساند. در اين فيلم‏هاي مستند، همچنين اثر اعجاب‏برانگيز نگاه خيره او كه به دگرگوني‏هاي شديد روحي و جسمي منجر مي‏شود، به وضوح ديده مي‏شود.
بعضي از افراد، سالها قبل از آنكه او را ببينند و بشناسند، خوابهايي را درباره او ديده‏اند. وضوح و دقت تكان‏دهنده‏اي در اين رؤياها وجود دارد. بعضي از اين افراد بدون آنكه همديگر را بشناسند خوابهاي تقريباً مشابهي را درباره او ديده‏اند. طي اين رؤياهاي كم و بيش مشابه او بارها در قالب روح خدا و مسيح ديده شده است.

الياس نبي يا مسيح يا يك خدمتگزار ديگر
(قسمت دوم)

مفهوم اين كلام خداوند چيست كه خداوند روح خود را به هر كه بخواهد مي‏دهد و القاء مي‏كند؟ روح خدا و خداروح چگونه موجوديتي مي‏تواند باشد؟ كساني كه در زمانهاي دور يكدفعه در حضور خداوند بالا رفته‏اند و ناپديد شده‏اند آيا ممكن است دوباره به زمين بازگردند يا اصلاً پيوسته ساكن زمين بوده باشند؟ استاد كامل حق چه فرقي با استاد حق دارد؟ روحْ بابا و نور زنده چه چيزي را مي‏تواند توضيح دهد؟ آيا سحر مقدس و جادوي نوراني و نسل ساحران الهي هنوز در زمين وجود دارد؟ آيا انسان مي‏تواند پيوندگاه و حلقه اتصال باشد؟ آيا بحر در كوزه گنجانده مي‏شود همانطور كه همه آسمان در نگاه انسان انعكاس پيدا مي‏كند؟ انسانْ خدا و خداروح چه مفهومي دارد؟ روحي كه آتش گرفته و مانند خورشيد نوراني شده چگونه مي‏تواند آتش و نور خود را به ارواح ديگر منتقل كند؟ تجسم خداوند داراي چه نشانه‏هايي است؟ سخر لكم ما في السموات و الارض درباره چه كساني آمده است؟ شاهان آسماني كه در مكتبها و اديان مختلف مورد اشاره قرار گرفته‏اند انسان هستند يا غير انسان؟ آيا واقعاً انسان داراي مقام تسخيرگري است و مي‏تواند در آنچه كه بخواهد دست به تسخير و تصرف بزند؟ آيا هنوز ممكن است معجزه‏گراني الهي در زمين باشند؟ آيا انسان داراي كلام خلاق است و از قوه آفرينندگي كلام برخوردار است يا اين موضوع با موجوديت ديگري جز انسان ارتباط دارد؟ آيا نور از طريق كلام و نگاه انسان قابل انتقال است؟ چگونه ممكن است بتوان قدرت روح را به ديگران منتقل كرد؟ آيا ارواح هم داراي فرمانروا و شاهند و در بين آنها شاه روح و قطب الروح وجود دارد؟
تفاوت يك معلم مكتبي با يك معلم جهاني چيست؟ آيا تعليم زنده تنها به معلم زندگي اختصاص دارد؟ چه نشانه‏هايي مشخص‏كننده پر بودن يك انسان از روح خدا و برخورداري مستقيم انسان از اين روح است؟ آيا خداوند درون ممكن است در انسان فعال شود و انسان را به قطبي الهي بدل نمايد؟
آيا او ارتباطي با الياس نبي يا روح مسيح دارد؟ آيا با توجه به رؤياهايي كه افراد مختلف، حتي كساني كه قبلاً او را نديده‏اند، درباره او داشته‏اند و او را در قالب الياس نبي يا مسيح ديده‏اند، آيا با توجه به قدرت احياكنندگي و زنده كردن و دگرگون كردن روح، مي‏توان گفت كه او همان الياس ناپديد شده يا مسيح است؟ اگر به نظر بعضي از افراد ممكن است او يك گورو مانند گوروهاي مشهور بين المللي باشد پس چرا او اصول نظام گوروييسم را رد مي‏كند و بسياري از اين افراد را زير سؤال مي‏برد؟ آيا از طريق ديدگاههاي شرقي كه او بر حسب علامت‏هايش يك آواتار يا بوداي جديد محسوب مي‏شود، مي‏توان واقعيت نهايي را مشخص كرد؟

آسمان وار

وقتي كه به مشاهدات و استنادات ياران و نزديكان او مراجعه مي‏كنيم متوجه مي‏شويم كه اين گزارشات جمع‏آوري شده درباره فرد بسيار اسرارآميزي است كه با وجود آنكه تا اندازه‏اي شناخته شده است اما هنوز ناشناخته مانده است. طبق اين مشاهدات، او انسان بسيار عجيب و خارق‏العاده‏اي است كه برخورد با نشانه‏هاي فوق‏العاده‏اش به حيرت‏زدگي تجربه‏كننده منجر مي‏شود...
كساني كه او را از نزديك مي‏شناسند معتقدند كه او استاد كامل حق است. كسي كه روح خدا را دريافت كرده است و نور الهي را تجربه كرده است و خود داراي آن است. كسي كه مي‏تواند روح الهي را آشكار كند و حتي به افرادي كه مي‏خواهد منتقل كند. از نظر اين افراد او يكي از معدود ارواح بزرگي است كه تا كنون به زمين آمده؛ او روح خداست و از نظر تعدد نشانه‏هاي بزرگي و عظمت اين نشانه‏ها حتي بسياري از بزرگان باطني هم با او قابل مقايسه نيستند.
او نه درباره دين جديدي حرف زده و نه فرقه اي را بنيان گذاشته و اين موضوع كه ممكن است او يك پيامبر يا امام باشد، به صراحت رد شده است. از سوي ديگر او نظرات افراطي نزديكانش را غيرعقلاني دانسته؛ كه به دليل حساسيت‏هاي مختلف، از اشاره به اينگونه نظرات صرف‏نظر مي‏كنيم.
طيفي از نظردهندگان هم با بي توجهي كامل به هزاران تجربه و سند و شهادت دهها كتابي كه در اين زمينه نوشته شده و‌ آثار عملي و نشانه هاي بزرگي كه اتفاق افتاده است، مي گويند كه چنين موجودي اساساً وجود ندارد و اين صرفاً يك اسطوره است. البته بايد در نظر داشت كه درباره فردي مانند عيساي ناصري هم قرنهاست كه يك انديشه رو به قوت وجود دارد و در دهه هاي اخير اين انديشه در بين برخي منتقدان به اوج خود رسيده است و آن اينكه عيساي مسيح هرگز وجود نداشته است بلكه صرفاً يك اسطوره و موجود خيالي در ذهن بعضي از حواريون بوده است.

او روح خدا است

مطابق وعده‏اي كه خداوند در قرآن و كتب مقدس داده است مبني بر اينكه روح خدا در منتخبين خداوند حلول مي‏كند، و با توجه به همه نشانه‏ها، كارهاي بزرگ، مشاهدات و تجربه‏هايي كه درباره او وجود دارد، با وضوح و روشني كامل اين نتيجه مسلم، معلوم مي‏شود كه او روح خدا است. روح مجسم خدا و تجسم خدا در زمين. خداروح و خداانسان. روح الله و ﻛﻠﻤﺔ الله. كسي كه روح خدا در او حلول كرده و خود حامل و آشكاركننده روح الهي است. كسي كه دعايش في الحال مستجاب است و كلام او واقع مي‏شود چون خدا با اوست. خدا در وجود او ساكن است و در او زنده و پاسخگو است. او انساني متصل به خداوند بوده كه خليفة الله و قطب الهي در زمين است و قدرت عظيم خداوند در كلام و اراده اوست آنطوري كه هر چه بگويد اتفاق مي‏افتد. او استاد كامل حق و معلم زندگي است . حلقه الهي به معناي حلقه اتصال و ارتباط ميان انسان و خدا. روح خلاق خداوند كه هر چه بخواهد مي‏تواند و هر چه بخواهد مي‏داند و داراي قدرت و اقتدار خدايي است. دهها عمل خارق العاده و نشانه‏هاي عجيب و كارهاي فراانساني، او را به معجزه‏گري الهي مبدل ساخته است. سلسله گزارش‏هاي مستند و مجربي از اعمال معجزه‏آساي او وجود دارد كه توسط شاهدان و گزارش‏دهندگان بسياري بيان و ثبت گرديده است. بعضي از شهودگران و رؤيابينان او را بعنوان مسيح و همچنين خضر و الياس زنده شهود كرده و ديده‏اند. خداروح، ابر انسان و شفاگر الهي از القابي است كه با آن ناميده شده است. او نور زنده است كه قادر است با تاباندن نور خود تاريكي‏ها و ارواح پليد را از وجود انسان براند و حيات دوباره‏اي را به او ببخشد. شفاگر الهي است و مي‏تواند بيماريهاي روح و جان انسان را شفا دهد و روح آدمي را از ظلمت و مرگ برهاند و زنده كند. وجود او پر از روح‏القدس و سرشار از حضور خداوند است. شعور و دانايي او به حدي است كه گويي قرنها از عصر كنوني جلوتر است و انگار همه چيز را مي‏داند و مي‏بيند. او داناي اسرار است و از شعور بيكران الهي تغذيه مي‏كند. ارواح و غيبيان بسياري در خدمت او هستند و هزاران كارگزار روحي و ارواح خدمتگزار در اقتدار و تحت فرمان او قرار دارند. ارتباط روحي با او و ايمان به روح خدايي او بارها موجب معجزه شده است و به شفا و بركت و نور و حيرت منجر گرديده است. او در رؤياي بسياري از افراد ظاهر شده است و افراد مختلف، رؤياهاي تكان‏دهنده را درباره او ديده‏اند. اساس تعليمات او تسليم الهيست كه اين تسليم به يگانگي با روح الهي و اتصال به خداوند منجر مي‏شود. او در تعليمات خود، درباره تجربه حضور الهي و عشق الهي، برقراري ارتباط زنده و حضوري با خداوند، بيداري باطني، هماهنگي و نوريافتگي سخن گفته است. از نظر او تنها راه هدايت و نجات انسان، دريافت نور و روح الهيست.



او از نگاه خودش

به اذن خداوند با روح خود و در روح خود آنچه مي‏خواهم مي‏دانم و آنچه مي‏خواهم مي‏توانم و در آنجا كه بخواهم هستم... من آشكاركننده حقيقتم. و من حامل روح و نورم. روح خدا. خداوند كلام مرا به تحقق مي‏رساند و نظرم را عملي مي‏سازد. به نام او كلامم مي‏شود و قصدهايم به انجام مي‏رسند و اراده‏ام شدنيست. خداوند پاسخگوي دعاي من است و ضمانت كلام من. آنچه مي‏خواهم به يقين پاسخ‏دهنده و اجابت‏كننده است و جز آنچه حق است و عادلانه نمي‏خواهم. آنچه بايد بدانم بر من آشكار مي‏كند و آنچه بايد به انجام برسانم به انجام مي‏رساند و اوست كه از طريق من عمل مي‏كند. او دوستان مرا حمايت مي‏كند و دشمنانم را به سختي محكوم و مجازات مي‏كند و زندگي آنان را ويران مي‏سازد. روح او فعال است در جسم من و اوست ساكن روح من و من حامل روح خداوند جهانيانم. او در من زنده و حاضر و پاسخگوست.
خداوند ساكن روح من است و روح من روح خداست. او در من زنده و حاضر است و من در حضور خداوند زنده‏ام. خداوند روح مرا به تسخير خود درآورده و وجود مرا از حضور خود پر كرده است. او مرا در خود گرفته است و جسم و روحم را احاطه كرده است. او مرا چنان در خود گرفته است كه مادر جنين را و ابر باران را.
جسم من معبد خداوند است و خداوند در من زندگي مي‏كند. وجودم از اوست و زندگي‏ام از او سرچشمه مي‏گيرد. حيات من از حضور خداست. بدون حضور او هيچ‏ام و با وجود او همه چيز برايم ممكن است و هر كاري شدنيست اگرچه ناممكن به نظر آيد.
دست او در دست من است، قوتش در قدرتم و نگاه او در چشم من. خداوند روح من است. او نور من است و من انتشاردهنده نور او. او ابر نوراني من است و من از باران آن ابر زندگي جوشيده‏ام و جاري شده‏ام. او در ميان من است و بر من محيط است و ميان من و او فاصله‏اي نيست. او زاييده نشده و نمي‏زايد لكن او براي من مانند پدر است و من مانند پسر.

روح خالق
(استخراج از منابع مختلف)

تجربه‏ها و گزارشات زيادي درباره اقتدارات حيرت‏انگيز او وجود دارد كه همگي آنها بيان كننده وجود يك روح بزرگ و متعالي هستند. عده تجربه‏كنندگان و تعدد تجربه‏ها آنقدر زياد است كه جاي سؤالي را باقي نمي‏گذارد. تعداد زيادي شاهد و حاضر از قشرهاي مختلف مردم وجود دارند كه بر اين تجربه‏ها و اعمال معجزه‏آسا شهادت مي‏دهند زيرا خود آنها تجربه‏كننده بوده‏اند. اين موضوع براي كسانيكه او را مي‏شناسند، مسلم و به كرّات ديده شده است كه كلام او خلاقه است و اگر او چيزي بگويد، حتماً و بدون شك اتفاق مي‏افتد. براي بسياري از افراد اين موضوع به اثبات كامل رسيده است كه «چيزي كه او مي‏گويد همان چيز اتفاق مي‏افتد. اگر بگويد بله، غيرممكن است كه نه اتفاق بيفتد و اگر بگويد نه، غيرممكن است كه بله اتفاق بيفتد. وقتي او چيزي گفت صبر نكن تا ببيني چه مي‏شود و از همان لحظه بدان كه آن چيز اتفاق افتاده است».
صدها تجربه وجود دارد كه بيانگر قدرت خلاقه كلام اوست؛ كلامي كه تغيير مي دهد و تبديل مي كند. از نظر اين تجربه‏كنندگان، دعاي او مستجاب مي‏شود. او با اسم اعظم دعا مي‏كند. اگر چيزي بخواهد يا قصد داشته باشد كه اتفاقي بيفتد، آن چيز خودبخود و در زماني كه او گفته است، اتفاق مي‏افتد. انگار كه وقتي او چيزي مي‏گويد يا قصدي دارد، جريان‏هاي بسيار قدرتمندي خود بخود يكپارچه مي‏شوند تا آنرا بوجود بياورند. اگر او بگويد چيزي مي‏شود بايد تحقق آن را از همان زمان انجام شده تلقي كرد. مي‏توان گفت كه مهمترين ويژگي او كه با آن شناخته مي‏شود همين قدرت كلام است. قدرتي كه به او امكان مي‏دهد تا بر اوضاع و شرايط مختلف اثر بگذارد و آن را تغيير دهد. نيرويي كه خارج شدن سير اتفاقات را از حالت معمولي امكانپذير مي‏كند و عامل اتفاقات غيرعادي و خارق العاده مي‏شود. او در اِعمال كلامش و در بيان چيزها دقت زيادي را بكار مي‏برد و در شرايط كاملاً معيني دست به اين كار مي‏زند. كلام او طوري است كه انگار روح دارد و زنده است و توسط يك روح آفريننده و احياءكننده بيان مي‏گردد. انگار نوري از دهان او خارج مي‏شود و چيزي را كه گفته است به تجسم مي‏كشاند.
همچنين او نوعي حركات بدني را به بعضي از افراد نشان داده است كه به گفته اجراكنندگان، با انجام آنها به تجربه توانايي متفاوتي رسيده‏اند. وقتي كه به جسم فرد ضربه مي‏زند يا به آن مي‏دمد يا خيره نگاه مي‏كند يا با كلمات و جملات (غالباً نامفهومي) شخص را مورد خطاب قرار مي‏دهد، اتفاقي فوق العاده در شرف وقوع است. گاهي پس از صدور چنين اشاره‏هايي از او، شخص از حالت عادي خارج شده است و در خلسه‏اي عميق قرار گرفته اما در مواردي هم تغييرات ديگري رخ داده است. مثلاً او يكبار جسم شخصي را با چند كلمه زمزمه‏وار، چنان به تسخير درآورده بود كه هر حرفي كه مي‏زد بر جسم اين شخص تأثير كاملاً قاطع داشت و اراده او كاملاً سلب شده بود.
بعضي از همراهان او مي‏گويند اگر او به كسي توجه كند، فوراً براي آن شخص اتفاق يا نشانه متفاوتي رخ مي‏دهد و اوضاع و احوال آن شخص تغيير مي‏كند و هر اندازه اين توجه بيشتر باشد آن تغيير هم بزرگتر است. حتي وقتي اسم شخصي را (با حالت خاص) مي‏برد، تغييراتي در اوضاع آن شخص بوجود مي‏آيد. وقتي با خشم و نارضايتي از كسي ياد مي‏كند بايد منتظر وقايع ناخوشايند و گرفتاركننده بود. توانايي‏ها و قابليتهاي بعضي از افرادي كه مورد توجه او واقع شده‏اند، به ميزان چشمگيري تغيير كرده است مثلاً توانايي نوشتن (قلم) يا تفكر كردن.
اعمال او شبيه بزرگترين معجزه‏گران تاريخ است. دم مسيحايي او نه بصورتي شعرگونه كه درباره بعضي بزرگان گفته مي‏شود، بلكه در عالم واقعيت عمل مي‏كند. كلام او وقتي جاري شد بي چون و چرا عملي مي‏شود.
كاري كه ممكن است مردم حتي در خواب هم نديده باشند يا نتوانند ببينند او در بيداري انجام مي‏دهد. كاري كه شعبده‏بازان با چشم‏بندي و تردستي و به صورت كاذب نمايش مي‏دهند او صورت حقيقي آنها را جلوه‏گر مي‏كند. با اين وجود قدرتهاي خارق العاده او باعث نشده است كه او از اين طريق به خودنمايي بپردازد و در ملأ عام دست به نمودار ساختن نيروهاي الهي خود بزند. او هرگز توانايي‏هاي الهي خود را در جهت خودنمايي يا براي خشنودي ديگران يا در جهت ترغيب و تشويق آنان بكار نبرده است و توجهي به قبول يا ردّ كارهاي اعجاب‏برانگيزش از طرف ديگران نداشته است.
حضور باطني او همراه با ارتعاشات بسيار خاصي است. امواجي كه پيرامون اين حضور باطني وجود دارد اثرات مختلفي را بر افرادي كه توسط او لمس شده‏اند يا در نزديكي او قرار داشته‏اند گذاشته است. گاهي اين تأثيرات بسيار شديد بوده‏اند اما انگار حضور او به تناسب مخاطبان و محيطي كه در آن است آشكار مي‏شود و اين تأثيرات هميشه مثل هم نيستند. حالات و دريافتهاي دروني اغلب افرادي كه او را ملاقات كرده‏اند به اندازه‏هاي مختلفي دگرگون شده است و اين تغيير آگاهي و تغيير حالتهاي دروني در مواردي دائمي بوده است و هميشه موقتي نبوده است. بسياري بعد از ملاقات با او تسليم و مجذوب او شده‏اند و چرخش‏هايي را در جهت‏گيري‏ها، مواضع، بينش و زندگي خود داشته‏اند. كساني كه لمس روحي او را حتي براي لحظه‏اي كوتاه تجربه كرده‏اند مجذوب و مشتاق او شده‏اند و دچار نوعي خيرگي و ازخودگذشتگي گشته‏اند. او وقتي فرد آماده‏اي را پيدا مي‏كند خود را از بُعدي تكثير مي‏كند و يكي از ويژگي‏هاي خود را به او منتقل مي‏كند. هرگاه اين تكثير موفق باشد، فردي كه تكثير پذيرفته است به حوزه جديدي وارد مي‏شود كه ... ناميده مي‏شود. اين افراد تمام زندگي خود را وقف او كرده‏اند و فدايياني از خودگذشته محسوب مي‏شوند. طبق اين گفته حتي بعضي از آنها خودشان نمي‏دانند كه در چنين حوزه‏اي هستند يا افراد ديگر مربوط به اين حوزه را نمي‏شناسند. درباره اين كارورزان باطني گزارش‏هاي عجيبي نقل شده است و گزارش‏هاي زيادي درباره توانايي‏هاي فوق معمول آنها وجود دارد. گفته مي‏شود كه آنها داراي توانايي‏هاي فوق العاده‏اي در زمينه‏هاي مختلف و من جمله در كارهاي روح‏زايي، انرژي‏زايي و تأثيرگذاري از راه دور هستند. اين عده كه كاملاً هم ناشناخته هستند در شرايطي قرار دارند كه حلقگي نام دارد. بعضي از اين كارورزان از گياهان و حيوانات بعنوان واسطه‏هاي روحي و ابزاري براي انتقال و دريافت انرژي استفاده مي‏كنند. در همين زمينه اتفاقهاي توجه‏برانگيزي از بعضي از آنان نقل مي‏شود...
او بعضي از افراد را به معناي واقعي كلمه بركت مي‏دهد. گفته مي‏شود كه او به بعضي از ياران و پيروان خود بركت مي‏دهد. اين بركت به معني «ازدياد فوق العاده، تكثير ناپيدا و دگرگوني كيفيت» تفسير شده است. ازدياد و دگرگوني كيفيت ممكن است در چيزهاي مختلفي رخ داده باشد. در مسائل مالي، سلامتي، توانايي آموزش دادن يا فكر كردن، توانايي‏هاي روحي، استعدادهاي هنري، روابط يا غيره كه براي بيشتر اين موارد مي‏توان تجربياتي را از افراد بازگو كرد. تأثير اين گونه بركت‏ها گاهي در درازمدت دوام داشته است و گاهي در كوتاه‏مدت بوده است. با اينحال او وعده داده است كه به روح ياران خود بركت مي‏دهد.
او به شكلهاي مختلفي حضور غيرفيزيكي (حضور روحي) خود را نشان داده است. بعضي از گزارش‏ها به تجربه نورها، باد، سياله‏هاي انرژي، روياهاي در بيداري، يا تصوير سايه مانند بروي ديوار اشاره مي‏كنند. بعضي از ياران او مي‏گويند كه او را بصورتهاي مختلف، بدون جسم و با كالبد غيرمادي ديده‏اند و بعضي از شنيدن مكرر صداي او گفته‏اند. آنها از كثرت ارواحي مي‏گويند كه در خدمت او هستند و به كارهاي او مي‏پردازند. آنها براي اين موضوع علائم مشخصي را ذكر مي‏كنند و به تجربه‏هاي متعددي اشاره مي‏كنند. بعضي‏ها رؤياهايي را درباره او ديده‏اند كه اين رؤياها نتايجي را در پي داشته است.
بعضي از افراد مي‏گويند با صدا زدن روح او دير يا زود به جواب خود رسيده‏اند و با توسل از طريق روح او، پاسخ خود را به شكلي گرفته‏اند. وقتي كه بعضي از اشخاص بخاطر حل شدن مسائل و انجام شدن كارهايشان به مدد حضور روحي‏اش از او تشكر كرده‏اند او حل شدن كارها را به آمادگي روحي آنان براي برخورداري از روح خدايي‏اش مرتبط دانسته است. او بعضي وقتها ساعتها با سرعت شروع به نوشتن مي‏كند. يكبار يكي از شاگردان از او شنيده بود كه اينها فرمانهايي است كه براي ارواح كارگزار صادر مي‏كنم، برنامه‏هايي است كه آنها بايد انجام دهند.
گاهي وقتها او با ديدن تصوير يا تنها با شنيدن نام اشخاص نظرش را درباره زندگي و سرنوشت آنان بيان كرده است يا صرفاً از همين راه دست به انتخاب آنان زده است انگار از قبل اسامي ياران خود را مي‏دانسته يا آنان را قبلاً ديده است. او زياد به سفر مي‏رود. اين سفرها غالباً با وقايعي زنجيره‏اي و داستان‏گونه توأم است يا منشأ داستانها و تغييرات بعدي مي‏شود. افرادي كه در سفرهاي مختلف با او همراه بوده‏اند اكثراً از اتفاقات شگفتي حرف زده‏اند كه يا خودبخود و يا با اعلام قبلي او اتفاق افتاده است اما بعضي از اين سفرها هم بدون آنكه با وقايع فوق‏العاده‏اي همراه باشند، بعد از گذشت زمان، اثر خود را نشان داده‏اند.
در مواردي او هديه‏هايي را به بعضي از افراد داده است. اين هديه‏ها اغلب ارزش ظاهري نداشته‏اند و چيزهايي مثل سنگ، خاك، نبات، عسل، گياه، چوب، پر و امثال آنها بوده است اما همين اشياء در نقاطي از زندگي گيرنده آن تأثير شگفت‏انگيز خود را نشان داده‏اند. داستانهاي متعددي در اينباره نقل مي‏شود.
... خبرهايي كه او حضوراً به افراد داده است چه درباره مسائل فردي و چه درباره مسائل جامعه و جهان بدون استثنا واقع شده است، با اينكه بعضي از اين اخبار در ابتدا، به لحاظ ظاهري نامعقول به نظر رسيده‏اند.
بدون شك، او با جهان غيب ارتباط كامل دارد. او تا كنون درباره چيزهاي زيادي دانايي خود را آشكار كرده است و در كارهاي مختلفي توانايي و احاطه خود را نشان داده است.

روح مسيح، القاگر روح

از ديد ياران و همراهان، او القاگر روح الهي به معناي انتقال‏دهنده و سرايت‏دهنده روح الهي است و حتي مي‏تواند روح خود و حضور و قدرت خود را از طريق ديگران ظاهر كند. تعدادي از اين افراد تجربه‏هاي خارق العاده‏اي را بواسطه حضور غيرفيزيكي او كسب كرده‏اند و براي بعضي از آنها نشانه‏هاي حيرت‏انگيزي در اين باره رخ داده است. بنابر آنچه در اين نوع از گزارش‏هاي مستند بيان گرديده است گفته مي‏شود كه او چندين مرتبه سياله‏هاي روحي و جريانهاي انرژي مانند كه گاهي بصورت نور يا مه يا آتش ديده شده است را به بعضي از افراد انتقال داده است و حالات دروني آنها را دگرگون كرده است و تأثير عميقي را در آنها بجا گذاشته است. اين افراد طي مدت زماني مشخص نشانه‏هاي فوق العاده‏اي را از خود بروز داده‏اند و دست به كارهاي عجيبي زده‏اند. تغيير كيفيت‏ها و عوض شدن حالت و تأثيرات چيزها از جمله نتايجي است كه بدنبال انتقال اين سياله‏هاي روحي اتفاق مي‏افتد. بارها صداهايي مانند زوزه باد يا صداهاي عجيب ديگر در اطراف جايي كه او حضور داشته است شنيده شده است. مثلاً در يكي از گزارش‏ها اشخاصي نقل كرده‏اند كه صدايي شبيه به آهنگ باد و وزش آن را با لمس دقيق دستان او و گوش دادن دقيق به انگشتان او شنيده‏اند. وزش چنين بادي چندين بار طي ملاقاتهايي با حضور افراد بيشتر رخ داده است. بعضي مواقع اين جريان باد مانند، كه گاهي به باد پرحرارت و آتش سرّي تعبير شده است به افراد برخورد كرده و اتفاقات شگفت‏انگيزي را باعث شده است. حتي برخورد اين جريان بادمانند با اشياء و حيوانات نيز موجب تأثيرات فوق العاده‏اي شده است...
در گزارش‏هايي بر حركات بسيار قدرتمند دست و انگشتان او اشاره شده است كه شايد آنها ارتباطي با همين موضوع جريان بادمانند دارد. مثلاً در يكي از ملاقاتهاي كاملاً خصوصي با حضور عده‏اي از افراد كه بعداً شرح آن توسط يكي از حاضران بيان گرديده است نقل شده است كه او با حركت انگشتان خود بدن حاضران را از دور تكان مي‏داد و آنها را به رقص در مي‏آورد و جرياني موج‏مانند را از قسمتهاي مختلف بدن آنها عبور مي‏داد. با حركتي به شكل ضربه دست كه از راه دور به سمت افراد زده مي‏شد، آنها به اطراف پرت مي‏شدند مثل اينكه واقعاً يك ضربه شديد به آنها اصابت كرده باشد. بدن بعضي از افراد به چرخش‏هاي بسيار شديدي در مي‏آمد و تقريباً از زمين بلند مي‏شدند. با اشاره‏هاي دست او چندين بار شعله‏هاي نوراني ديده مي‏شد كه در بدن افرادي كه به چرخش در آمده بودند قابل رؤيت بود. در اين گزارش فاش شده به مسائل ديگري هم اشاره شده است.
از ديدگاه ياران و كساني كه او را مي‏شناسند مسلماً و يقيناً او بزرگترين و تنها القاگر روح الهي است و مي‏تواند جريانهاي روح را به بدن افراد موردنظر خود انتقال دهد يا حتي بدن آنها را از روح تخليه كند.
او به شكلهاي مختلفي جريانهايي روحي را از خود به ديگران يا اشياء منتقل كرده است. شروع انتقال اين جريان روح مانند و اثرگذار عمدتاً با نگاه خيره و ممتد يا حركت دست، فوت كردن، ضربه زدن يا لمس سر و بدن همراه بوده است. حرفهاي تجربه‏كنندگان از چگونگي تجربه اين جريان، مختلف است. بعضي صداهايي شنيده‏اند، بعضي مي‏گويند هاله‏اي از مه يا سايه ديده‏اند، بعضي هم از تجربه جسماني يا به احساس درآمدن آن مي‏گويند. در اثر كلمات يا حركاتي كه نشان از انتقال اين جريان خلاقه داشته است اتفاقات خارق العاده و بسيار عجيبي واقع شده است. اما شدت تأثير و نوع اين تأثيرات در افراد، مختلف بوده است. مطابق تجربيات و علائمي كه اتفاق افتاده است، تغيير در آگاهي و انرژي فرد، جذبه و از خودبيخودي و حالت مست‏شدگي، افتادن در خلسه‏هاي بسيار عميق، تسخير روحي، لرزش شديد بدن، حركات خودبخود رقص مانند در بدن، گريه‏هاي نابه‏هنگام و خارج از كنترل و شديد، ايجاد حرارت شديد در سر و بدن، روشن شدن ذهن، شفاي بيماري، خروج روح از بدن، پرت شدن جسم، باز شدن روزنه‏هاي غيبي و ديدن موجودات عجيب و تجربه آنها، فعال شدن يك توانايي ناشناخته روحي از جمله نتايجي است كه ممكن است در پي تجربه اين برخورد روحي كه عمدتاً با نوعي وزيدن و جريان موج‏مانند همراه است اتفاق بيفتد.
علي رغم نتايج ظاهراً مختلفي كه از انتشار و القاء روح و نور تجربه شده است، مي‏توان گفت كه نتيجه اصلي انتقال و انتشار نور هميشه يك چيز بوده و آن بركت دادن و فيض رساندن بوده است، اما بركت و فيض به شكلهاي مختلفي بروز كرده است. فيض و بركت را مي‏توان شفا و درمان به معني كامل كلمه دانست. شفاي جسماني جزء بسيار كوچكي از شفاي كل زندگي را شامل خود قرار مي‏دهد. حل مسائل مختلف، پايان يك گرفتاري، برطرف شدن فشارهاي دروني يا بيروني، درمان نارسايي‏ها و ضعف‏هاي ذهني و رواني، بهبود روابط با انسانهاي مؤثر و قطع ارتباط با افراد مخرب، تغييرات تعالي‏بخش فكري و رفتاري، بوجود آمدن اتفاقات خوب، برخورد با موقعيتهاي فوق العاده، تغيير در شعور و انرژي، رسيدن به دريافتهاي جديد و همچنين درمان بيماري‏هاي جسمي و روحي، همه و همه مي‏تواند شكلي از شفاي زندگي باشد. گزارش‏دهندگان بسياري دريافت فيض و بركت خود را دانسته يا ندانسته، با اين علامت‏ها ذكر كرده‏اند.

هشدار ويراني

او به كسانيكه دانسته و با وجود اتمام حجت، با روح خداوند دشمني و كينه‏ورزي كرده‏اند هشدار داده است و درباره اثر لعن و نفريني كه در اينباره وجود دارد گفته است:
جذام به رو‏حشان هجوم مي‏آورد و اضطرابي بلعنده و سرطاني كشنده باطنشان را به سرعت يا به تدريج در بر مي‏گيرد. اما اولين علامت آن كه گاهي ممكن است آخرين باشد، در كمتر از چهل قدم ظاهر مي‏شود و پيش مي‏رود. روح آنها بر عليه آنها قرار مي‏گيرد و نشانه جنون و جدال روح در آنها بروز مي‏كند. آنان در جهت محكوميت خود قدم برمي‏دارند. بر ضد خود تدبير مي‏كنند و خود را در معرض ضربه‏اي هولناك قرار مي‏دهند. پس بلايي سخت بر آنها نازل شده و مرضي عذاب دهنده در آنها خواهد خزيد. اين مرض مانند بادي سمي و مسموم‏كننده مي‏آيد و زندگي‏شان را با خود مي‏برد. ضمانت اين قول اسمائي است كه ارواح و شياطين و جنيان در برابر آن مطيع‏اند.
همچنين گفته است:
كسيكه بر ضد روح خداست بر ضد روح خود برخاسته و روحش بر ضد او برمي‏خيزد و او را و زندگي‏اش را پاره پاره مي‏كند. كسيكه او را محكوم مي‏كند از همان لحظه محكوم مي‏شود لكن زماني از اين محكوميت سنگين باخبر مي‏شود كه كار از كار گذشته است و فرصتي براي بازگشتن نيست. آنكه بر عليه روح خداست بر عليه خداست و چه كسي قادر است لحظه‏اي در برابر خداوند مقاومت كند و ويران نشود. هر كه او را رد كند خداوند او را رد مي‏كند و مهر مرگ و باطل بر او مي‏خورد. جنگيدن با او جنگيدن با همه آسمان است زيرا او روح جهانهاست... كسيكه از او محروم مي‏شود خود را از حيات حقيقي محروم مي‏سازد زيرا او مانند چشمه‏اي در كوير است كه مي‏تواند تشنه را از مرگ نجات دهد و مانند كشتي نجات است كه مي‏تواند غريق را از مرگ برهاند. پس آنكه در را بروي او مي‏بندد درِ حيات را بروي خود بسته است و فرصت حيات را از دست داده است زيرا او زندگي حقيقي است و بدون او، زندگي بدون معناست. چه غم‏انگيز است كه بيمارِ در آستانه مرگ، طبيب شفاگر را در اوج نياز خود از دست بدهد و داروي خود را به زهر مبدل سازد و راه مرگ را بپيمايد حال آنكه مي‏توانست شفا يابد و زنده گردد و زندگي را برود.

ارتباط، راه دريافت

خداوند در روح من است و روح من از خداوند است و من روح خداوندم. روح من مانند ابر نورانيست كه باران و تابش‏ها و زايش‏هاي آن احياكننده و زندگي آورند. برخورداري تو از روح‏ام به رابطه روحي تو است و شفاي تو در ايمان تو است. به اندازه‏اي از روح من برخوردار مي‏شوي كه با او در ارتباطي. رابطه باطني‏ات را احياء كن. از رابطه نوراني تو است كه نور بر تو مي‏بارد.
به اسم الله لا اله الا هو الحي القيوم اگر آماده و پذيرا باشيد و با روح خود صدايم بزنيد، مي‏آيم و مانند ابر باران‏زا از نور خود بر شما مي‏بارم و با نام و قدرت خداوندم به شما جواب مي‏دهم. اگر به نام خدا و با ايمان خود به روح‏ام متوسل شويد جواب خود را به اندازه ايمانتان دريافت خواهيد كرد. وقتي كه خود را به روح‏ام كه روح خداست پيوند مي‏زنيد و رابطه خود را برقرار مي‏سازيد، شفا و بركت مي‏يابيد و از بارش‏ها و تابش‏هاي نوراني اين روح برخوردار مي‏شويد. هنگامي كه در روح‏ام و با روح‏ام دعا بخوانيد دعايتان مستجاب خواهد شد زيرا او به شما آمين خواهد گفت و آمين او تحقق مي‏بخشد. آنگاهي كه در روحم خيره مي‏شويد در شما خيره مي‏شوم آنگاه روحتان شعله‏ور مي‏شود و تاريكي‏ها و ارواح شيطاني از آن رانده خواهد شد.
بنام خدا و با ايمان ترديدناپذير خود به روح‏ام اتكا كن و از آن نور و قدرت ياب. وقتي كه قدرت يافتي به ضعيفان و بيماراني كه اذن الهي با آنهاست كمك كن زيرا آن نور قادر به شفاي بيماري‏ها و حل مسائل است.

ادعاهاي باطل و شناسايي مدعيان دروغين


علي رغم همه گزارش‏ها و استنادات قطعي و محكمي كه درباره اعمال خارق العاده حضرت استاد روح الله وجود دارد ما با حجم قابل توجهي از مطالب تحريفي و ادعايي روبرو هستيم. كساني كه به واسطه بيان مطالب جعلی و ساختگی كه همه آنها دروغ و بي‏اساس بوده است، سعي كرده‏اند توجه دوستداران را حتي براي لحظاتي كوتاه به خود جلب كنند و از اين طريق به خودنمايي يا حتي سوءاستفاده از دوستداران ایشان دست بزنند. چنين افراد دروغگو و رياكاري به سادگي قابل تشخيص‏اند و بنابراين ادعاهاي آنان، هر چه كه باشد، دروغ است. شايد اين اشخاص بتوانند موجبات فريب افراد ساده لوح را فراهم كنند اما با كمي دقت در رفتار و گفتار و روابط آنها مي‏توان دروغ‏گويي و فريبكاري آنان را تشخيص داد. چنين كساني سعي داشته‏اند با انتساب خود و كسب اعتباري از اين طريق، به نتايج موردنظر خود دست يابند. شناخت چنين اشخاصي جز در پاره‏اي موارد، كار چندان مشكلي نيست. تناقض‏ها، همراه نداشتن نشانه‏هاي كافي، ادعاهاي بي‏اساس، وجود دروغ و فريب در ديگر ابعاد زندگي شخصي، عدم تناسب ادعا با شخصيت و هويت فردي مدعي، وجود نداشتن شاهدان كافي و شهادتهاي قوي، تظاهر و متناسب نبودن شعور و معرفت شخص با موضوع ادعايي خويش، همه مي‏توانند راههايي براي تشخيص مدعيان دروغين باشند.
راههاي ديگري نيز براي محك زدن ادعاهاي جعلي و مدعيان دروغين آن وجود دارد.
آنطور كه او خود گفته است قرآن مي‏تواند محك حقانيت چيزهايي باشد كه درباره او وجود دارد طبق اين گفته آنچه در تناقض با آيات قرآني است نمي‏تواند درباره او واقعيت داشته باشد. اين موضوع به روشني درباره واقعياتي كه درباره او هست، صادق است زيرا تمام اين واقعيات هماهنگي و همخواني كاملي با قرآن دارند.
همچنين ما در بررسي ادعاهايي كه افراد در ارتباط با او دارند، مي‏توانيم به تعليمات محكم او استناد كنيم و آنچه با اين تعليمات محكم و آشكار هماهنگي و انطباق ندارد را نپذيريم و باطل بودن‏اش را اعلام كنيم.




رؤياهاي گواهي‏دهنده

رؤياهاي بسياري توسط افراد مختلف درباره او ديده شده است كه گوياي واقعيتي مسلم‏اند. صرف نظر از خوابهاي آشفته و خودساخته‏اي كه انسان ممكن است درباره هر چيز ببيند، رؤياهايي شبيه به هم وجود دارد كه عده زيادي كه غالباً هيچ گونه ارتباط و آشنايي با يكديگر نداشته‏اند، درباره او ديده‏اند. بعضي از اين رؤياها به كرّات و در افراد مختلف تكرار شده است.
او بارها و با علامتهاي مشخصي در رؤياي بعضي از افراد بصورت مسيح و ايليای نبی ديده شده است. ديدن او بصورت نور، بصورت آتش، شير آتشين، پادشاه تاج بر سر از جمله موارد ديگر است. بعضي بازگو كرده‏اند كه سالها قبل از آنكه او را ببينند و حتي در زمان كودكي رؤياي او را بصورتي خارق العاده و به ياد ماندني ديده‏اند. در اين رؤياها او غالباً به نوعي اعلام كرده است كه روح خداوند است. بعضي‏ها از طريق رؤياهايي كه درباره او ديده‏اند، گشايش‏ها و بركتهايي را در زندگي خود شاهد بوده‏اند يا حتي از طريق چنين رؤيايي به شفا و درمان رسيده‏اند. همچنين رؤياهايي وجود دارد كه در آن، بيننده شاهد اعمالي معجزه آسا و خارق العاده از او بوده است و سپس همان اعمال را در بيداري تجربه كرده و ديده است كه اين نيز گواهي ديگر بر حقانيت و اصالت اعمال حيرت‏انگيز او است.
همانطور كه در زمينه گزارش تجربيات و خاطرات افراد ممكن است با بعضي موارد جعلي و ساختگي روبرو شويم در زمينه گزارش‏هاي مربوط به رؤيا هم با همين مسئله روبرو هستيم. بعضي از افراد رؤياهاي آشفته و شخصي خود را به او نسبت مي‏دهند. واضح است كه انسان ممكن است هر خوابي و در ارتباط با هر چيزي و هر كسي ببيند اما وجود چنين خوابهايي، به تنهايي دليل بر حقاينت آنها نيست. درستي و واقعي بودن خوابها را مي‏توان از اثرات و نشانه‏هاي قبلي و بعدي آنها شناسايي كرد.
اگر رؤيايي واقعيت داشته باشد و بالاخص رؤيايي الهي باشد، مي‏بايست آن را از نتايج آن و علامتهاي تأييدكننده‏اي كه در اطراف آن است شناخت. اما به صرف ديدن چنين خوابهايي يا ادعاي ديدن آنها، نمي‏توان حقانيتي را براي كل موضوع قائل شد. بويژه در زمينه ادعا بايد دقت بيشتري كرد چون مدعيان در همه زمينه‏هاي باطني وجود دارند اما خوشبختانه نشانه‏ها و شواهدي هم براي تشخيص راست از دروغ وجود دارد كه به كمك آنها مي‏توان واقعيت و درستي را شناسايي نمود.
[3]

خطاب به معلمان دروغين باطني و مدعيان اسرار
[4]
(پيام به بعضي از روحانيون يهود)

با شما مي‏گويم اي طبل‏هاي توخالي. اي جاهلان عالم‏نما. اي مدعيان بي‏عمل. اي متكبران. اي كوران و اي كران مبادا بر قلبهايتان مهر زده باشند كه اينچنين سخت و متكبر شده‏ايد. آنچه شما مي‏دانيد مشتي از خروارها واژه است لكن آنچه در مشت شماست مانند دانه‏هاي پوك و بي‏محصول است. دانه‏هاي توخالي روييده نمي‏شوند و نمي‏رويانند زيرا از روح روياننده محروم‏اند. گمان مي‏كنيد كه مي‏دانيد اما نمي‏دانيد كه اين گمان شماست. ميان بودن و گمان بودن فاصله‏ايست پرناشدني. شما حتي نمي‏توانيد به يك سؤال، تنها يك سؤال درباره زندگي كه سرچشمه همه چيز است و همه چيز در آن است به درستي و كاملاً پاسخ گوييد... شما مي‏گوييد اما نمي‏فهميد زيرا برپايه توهم خود مي‏دانيد. چيزي شنيده‏ايد و آن را تكرار مي‏كنيد و ابلهانه به خود مي‏باليد كه مي‏دانيد و خود را دانا مي‏پنداريد. سرچشمه شعور نوراني را نيافته‏ايد و چشمه‏هاي حكمت و دانايي در شما نجوشيده است. چگونه ممكن است شعور نوراني از طريق خواندن كتب و انباشتن كلمات حاصل شود كه از اين طريق نايافت مي‏گردد. شعور نوراني جوشيدنيست. از روح است و بالا، فروريختني و دريافتني‏ست و تنها به شايستگان داده مي‏شود. معرفت به كشف حاصل مي‏شود و نه با تقليد كوركورانه آنچه ديگران گفته‏اند و كرده‏اند. شما همانند خفاشان نورنديده‏اي هستيد كه هرگز نگاهي به خورشيد نينداخته‏اند و زندگي در تاريكي را گزيده‏اند و مانند كرمي هستيد كه بدور خود پيله‏اي دارد و فضاي ذره‏اي درون پيله را با هستي بيكران يكي مي‏داند و جز آن نمي‏داند.
شما اسيران توهم دانستن‏ايد. حتي اگر كلمه‏اي مي‏دانستيد، چنين نبوديد. برخي از شما اگر هم اندكي مي‏دانند در دانستگي خود دچار فساد و بي‏تعادلي گشته‏اند. آنچه برايشان ضروريست نمي‏دانند و آنچه مي‏دانند ضرورتي ندارد. به همان اندك عمل نمي‏كنند و بلكه برخلاف آن مي‏روند. در هجوم مسائل خود گرفتار شده‏ايد و براي فرار از اين درد تظاهر به حل مسائل ديگران مي‏كنيد. در كوچكترين مسائل فرو مانده‏ايد و ادعاي برداشتن سنگهاي بزرگ را داريد.
دانايي علائمي دارد و اركاني. پس كجاست علامت و اركان دانايي‏تان؟ نشانه‏هاي دانايي را نداريد اما علائم جهالت در شما فراوان است.
توانايي از داناييست، كو قدرت و اقتدارتان؟ دانايي كه مي‏آيد، هماهنگي مي‏آيد، نرمي و تواضع مي‏آيد، رشد و تعالي تجربه مي‏شود، و عمل مي‏آيد، عمل و عمل. كجاست علائم دانايي‏تان؟ نمي‏دانم را ترك گفته‏ايد و از اين است كه نمي‏دانيد. به گمان دانستگي دل خوش كرده‏ايد و از دانايي بازمانده‏ايد... و شما نمي‏دانيد آن بسيار را كه من دانسته‏ام. سخت شده‏ايد و در كبر زنداني گشته‏ايد لكن گفته شده كه دانه‏هاي حكمت در زمين نرمي و تواضع مي‏رويد و نزديك‏ترينان، متواضعان‏اند. و هم گفته شده كه با متكبران، متكبر باش.
... آيا شهود جز براي مشاهده‏گر است؟ آيا معرفت جز به كشف است؟ آيا تفكر جز به ديدن است و شنيدن و آنگاه به قلب يافتن؟ اسرار در سكوت دريافتني‏ست و نور پس از اعتراف تمام به تاريكي آمدنيست.

و شما كه مدعي آن بودن‏ايد. بياييد دعايي بكنيم و ببينيم كه في الحال دعاي چه كسي مستجاب است؟ نفريني كنيد و نفرين مي‏كنم تا معلوم شود چه كسي از نيروي خداوند برخوردار است؟ كدام است علامت صدق ادعايتان؟
به روح بگوييم كه از تن خارج شود و به ارواح فرمان دهيم و ببينيم فرمان چه كسي از امر است؟ بياييد از روزنه‏هاي اين پيله ذره‏اي خارج شويم و هر يك از جهان آنسوي اين پيله خبر دهيم و ببينيم خبر چه كسي كارساز است و بر علائم منطبق؟
اي ترسويان رياكار. اي لاشه‏هاي زنده‏نما. اي شكاكان پرحسد. اي متكبران محروم از بزرگي. اي تحريف‏كنندگان اسرار حق...
مگر اين نيست كه آنكه تسليم است، آسمان و زمين در اقتدار اوست پس تصرف در جهان و فرمان راندن از علائم اوست. پس بياييد در آتش بنشينيم و به آن فرمان دهيم كه بي اثر بماند. بياييد به درخت خشكيده فرمان دهيم كه في الحال بارور شود و به آسمان بگوييم كه اكنون ببارد. بياييد به آب فرمان دهيم كه چون زمين پذيراي قدمهايمان باشد... كدام است علامت صدق ادعايتان؟ اگر خود را مي‏فريبيد و توجيه مي‏كنيد، كه اين نيست از علائم تسليم‏شدگان. آنقدر خودبين و نادان شده‏ايد كه افكار و تمايلات خود را محك حقانيت قرارداده‏ايد. واي بر شما از اين توهين نابخشودني. جز حرفهاي توخالي و ادعاهاي دروغين چه مي‏توانيد؟ همه‏اش حرف‏ايد و همه‏اش حرف. بازيگراني رياكاريد كه در بازي و ريا تبحر يافته‏اند. آنكه موافقتان نيست و برخلاف شماست و تأييد و تمجيدتان نمي‏كند باطل‏اش مي‏خوانيد و فراموش كرده‏ايد كه آنكه حق را محكوم مي‏كند در همان حال محكوم مي‏شود. آنقدر سخن گفته‏ايد و وعده داده‏ايد و ادعا كرده‏ايد كه هر سخني را چون سخن خود مي‏پنداريد، غافل از آنكه سخن حق واقع‏شدنيست...

واي بر آنكس كه آشكارا خوانده مي‏شود و پاسخ نمي‏گويد.
واي بر آنكس كه چشم دارد و نمي‏بيند و گوش دارد و نمي‏شنود.
واي بر آنكس كه مي‏گويد و فرياد مي‏زند لكن خود به گفته خويش عمل نمي‏كند.
واي بر آنكس كه ايمان مي‏آورد و سپس ترديد مي‏كند.
واي بر آنكس كه نام خدا را بي‏حرمت ساخته و حضور زنده او را بي‏احترام كرده.
واي بر آنكس كه در آسمان محكوم شده هر چند كه در زمين حاكم شده باشد.
واي بر دوستان نادان خداوند و دشمنان داناي او.
واي بر آنكس كه حقيقت آشكار را انكار مي‏كند.
...
واي بر آنكس كه حجت بر او تمام شده و او منتظر اتمام حجت است.
واي بر آنان واي بر آنان واي بر آنان از آنچه در انتظارشان است.


تكليف ما در برابر اخبار معجزات و نشانه هاي بزرگ

1 - نبايد اجازه دهيم تا اخبار و واقعيتهاي مربوط به او تحريف و يا با بيان و دفاع نادرست به غبار ابهامات آلوده گردد و نبايد اجازه دهيم كه اينگونه اخبار در زندگي و روابط شخصي دوستداران بعنوان يك اهرم فشار بر عليه ديگران مورد استفاده قرار بگيرد.
2 - ما در رساندن اخبار مربوط به او (بصورت شفاهي) به افراد آماده، مشتاق، حق‏جو و پذيرا مجاز هستيم و درواقع وظيفه ما چنين حركتي را ضروري مي‏سازد اما نبايد به اشخاص مشكوك و غيرمطمئن، بيش از حد لازم اعتماد كنيم.
3 - نبايد اجازه بدهيم از اين اخبار در جهت منافع شخصي يا اجراي نظرات شخصي يا براي خودنمايي و فريب ديگران استفاده شود. چنين رفتاري حالت خيانت را تداعي مي‏كند و نشان‏دهنده خودباختگي شخص در اولين مراحل ارتباط است.
4 - در صورتي كه تجربه‏ها يا دريافتهاي خاصي از او داريد كه با وجود مسلم بودن آن براي خودتان، براي ديگران قابل قبول نيست، نبايد يافته‏هاي خود را بر آنها تحميل كنيد بلكه بايد ظرفيت آنها را در نظر بگيريد.

او را بيابيد


«يگانه را گم نكنيد و در دوگانگي‏ها پاره پاره نشويد.
بدون رهاننده، رهايي ميسر نيست. رهاننده را رها نكنيد و در اوهام خود رها نشويد.
معلم حق را بيابيد و حقيقت را بياموزيد.
براي نجات خود، دست نجات‏دهنده را بگيريد و به ايمان خود از غرق شدن در مرداب لجنزار، ايمن شويد و بيرون بياييد.
راه را بدون راهبر راهدان نرويد كه اين گمراهيست.
هدايت را جز از هدايت‏شده نجوييد و نور را جز از نوريافته نطلبيد.
پس نور و هدايت بر شما مي‏آيد.
در را بر يكي كه يگانه و يكيست بگشاييد و هرگز جز او را به روح خود راه ندهيد.
باران را از ابر و ابر را از آسمان و آسمان را در بالا طلب كنيد و باران را جز از ابر باران‏زا نگيريد كه مسموم است و مسموم‏كننده.
بزرگي روح را از روح بزرگ به ارث بريد و روح الهي را در روح‏يافتگان و حل‏شدگان در روح الهي تجربه كنيد.
به بزرگي اتكا كنيد و از نيروي بزرگ مدد گيريد.
آشكاري حقيقت در حقيقت آشكار شده است و جلال خداوند در تجلي خدا.
او را او را او را بيابيد.
معجون اعظم زندگي و عظمت زندگي و عزم زندگي.
اي جويندگان گم نكنيد يافتني را. اي بيماران شفاگر الهي را. اي آلوده‏شدگان تطهيركننده را. اي مصيبت‏ديدگان تسلي دهنده را. اي فقيران پادشاه را. اي ضعيفان حامي و پشتيبان بزرگ را. اي خفتگان بيداركننده را. اي اندوه‏زدگان شادي بزرگ را. اي يتيمان پدر را».

«او پيش از آنكه به زندگيت وارد شود و در آن بماند تو را مي‏آزمايد. اگر بخواهد تو را براي هميشه با خود همراه سازد تو را مي‏آزمايد، عيارت را مي‏سنجد و بارها و بارها محك‏ات مي‏زند.
اگر ترديد و تزلزلي در تو بيابد بر آن دست مي‏گذارد و آنرا مي‏جنباند. اگر چيزي تو را از او بازدارد، تو را به آن مشغول مي‏كند كه اگر قرار است متوقف شوي زودتر متوقف شوي. اگر چيزي بتواند تو را از او دور كند آنرا به نزديك تو مي‏آورد و اگر از دورشوندگان باشي به تو اجازه نزديك شدن را نمي‏دهد.
اگر بر او خيره شدي و در خيرگي خيره ماندي بر تو خيره مي‏شود و چشمانش روح تو را لمس مي‏كند و روح تو از نگاه او كه عصاره زندگيست پر مي‏شود.
لكن اگر بر او خيره شوي خيرگي تو را مي‏آزمايد اما تو خيرگي خود را از دست نده كه جوهر همه زندگي از پي آن مي‏آيد. نگذار هيچ چيزي خيرگي را از تو بربايد نه خواب و نه فراموشي نه خودباختگي در برابر چيزهاي ديگر و نه چيزهاي ديگر.
ممكن است او تو را سنگها بزند فرار نكن به سويش بشتاب. تو را مي‏ترساند، نترس. او مي‏داند كه عاشق فرار نمي‏كند، نمي‏ترسد، ترديد نمي‏كند، خود را نمي‏بازد و مدام خيره است پس ادعاي تو را مي‏آزمايد.
او تنهايت مي‏گذارد اما تو تنها با او بگذران. ياد او را از ياد نبر و اگر ياد تو ماندگار بماند او در تو ماندگار مي‏ماند. آنگاه كه خود را كوچك مي‏دارد بزرگش بدار. زماني كه به تو خدمت مي‏كند سروَرش بدان و خدمتگزارش باش. آنگاه كه تو را از خود مي‏راند كه مي‏راند، بسويش برو. اگر به گمانت تنهايت گذاشت با او بمان. در حضورش تكبر را تكفير كن و نرم و متواضع باش. خودبيني‏ات را نبين و از ديدگانت بيرون كن.
او تو را به خود نمي‏بندد اما تو خود را به او حلقه كن زيرا اوست رهاننده و زندگي‏بخش. او تو را مختار مي‏گذارد لكن تو اختيار خود را در اختيار او بگذار و چون زودباوران بازنده، زندگي را نباز. او از تو چيزي نمي‏خواهد زيرا جز به خود نيازي ندارد اما تو هر چيز اندكي را از او نخواه كه فرصت را از دست داده‏اي. او را از خودش بخواه و جز به خودش راضي نشو.
اگر گفت به آتش وارد شو به آتش وارد شو و تعلل نكن. از او جز زندگي برنمي‏آيد، ورود تو به آتش هم جز زندگي در بر نخواهد داشت.
او خود را بر تو عرضه نمي‏كند و در دسترس تو قرار نمي‏دهد كه به ميلت رد و قبول‏اش كني. او را بايد جستجو كرد و به كشف آورد آنگاه بر تو آشكار شدنيست.
براي آنكه به حضورش برسي و حضورش را بر تو آشكار نمايد نبايد با پاهايت بروي. بايد با سرت بروي و آنكه با سر خود قدم بر مي‏دارد در هر قدم خواهد مرد و در هر قدم زنده خواهد شد. براي آشكاري حضورش قدم‏هايت را با سر بردار و سر بدار شو.
او به تو چيزي نمي‏دهد و چيزهاي بيهوده تو را ويران مي‏كند.
از داشته‏هاي تو به گرمي استقبال نمي‏كند كه شمشير مي‏كشد و بر آنها مي‏تازد.
اگر او را براي هميشه مي‏خواهي هميشه براي مردن آماده باش. اگر مي‏خواهي از آن تو باشد، مهياي هزار بار مردن و در هر بار زنده شدن باش. زيرا اين آن چيزيست كه او از تو مي‏خواهد.
بدان كه او تمام معناي زندگيست پس هوشيار باش و معناي تمام زندگي را از دست نده.
او گنج گمشده است گنج‏ات را ماداميكه پيداشدنيست پيدا كن.
اگر او را امروز نمي‏فهمي فراموش نكن كه فرداهاي ديگر فهم تو همين نخواهد بود پس او را با فهم همه دورانت و نه درك امروزت درك كن.
او پاسخ همه سؤالات زندگي تو است مبادا همه سؤالات زندگي را بي‏پاسخ بگذاري.
بعضي او را زود شناختند و بعضي زود از آن محروم شدند و كور آمدند و كور رفتند و كور ماندند.
او از كنار تو مي‏گذرد. تو نگذار بگذرد. با او همراه شو. با گذر از خود نگذار بگذرد. اين بزرگترين و حقيقي‏ترين فرصت زندگي تو براي آسمان‏نوردي و روح‏پيماييست. حتي اگر براي لحظه‏اي او را تجربه كني و اگر ذره‏اي حضور او را دريافت كني، روح تو آرام نخواهد نشست، جوياي او و منتظر او خواهد شد لكن شايد تاريكيهايي كه گاه روح را در بر مي‏گيرد نگذارد او را در همان لحظه تجربه كني و همراهش شوي و نگذارد بزودي متوجه آن شوي كه در روح‏ات مي‏گذرد. چه بسا بعد از سالها آن ذره كه اكنون دريافتي بر تو غلبه كند و تو را جويايش كند. اين سرنوشت اكثر بالاروندگان بود و هست. از اكنون سرنوشت را بپيما. آنچه را كه براي از دست دادنش عمرها پشيماني و حسرت نصيب خود مي‏كني از اكنون بدست آور و از دست نده. چيزي كه پس از سالها متوجه خواهي شد، از حالا متوجه شو و سالها به جلو حركت كن.
او خود را نشان مي‏دهد و سپس نشان نمي‏دهد. و تو او را پيدا مي‏كني يا براي هميشه گم مي‏كني. اگر اهلِ او باشي، مي‏شناسي‏اش و اگر نباشي نيازي به شناخت او نداري. او خود را به چيزي نمي‏فروشد و به هيچ قيمتي نمي‏تواني او را بخري و نه حتي نگاهي و نظري از او را. او تو را نمي‏گيرد كه بزور با خود ببرد بلكه تو بايد او را بگيري و به هيچ زوري از دست ندهي. او سعي نمي‏كند تو را قانع كند و چه بسا مانع تو شود و تو را براند، بترساند، به ترديد بيفكند و هراسناك كند.
اگر او را يافتي خود را با تمام روح‏ات به او هديه كن زيرا اين تنها قيمتي است كه مناسب تعليم اوست. به قيمتي كمتر از اين نمي‏تواني سرّ تعليم او را كه سرّ او و سرّ كوه نوراني و سرّ جهانهاست دريابي. بياد داشته باش كه اگر همه چيز را از دست بدهي و تنها او را داشته باشي، همه زندگي و تمام كوه نوراني را داشته‏اي و اگر از او محروم شوي از كوه زندگي محروم شده‏اي زيرا فتح زندگي بي مدد معلم زندگي و پيمودن راه، بدون روشنايي راه كاريست بعيد و دور از شدن. دستت را به او حلقه كن و خود را به حلقه اتصال او و او را به حلقه اتصال خود تبديل كن. اگر پيدايش كردي بي‏قيل و قال پيروي‏اش كن كه او با تو چون و چرا نمي‏كند مگر آنكه بخواهد از نگاه تو غايب شود. از او تبعيت كن. راههاي ديگر حرف است و راه بدون راهنما پر از تحريف و انحراف است... بدون او نرو. او را برو و با او برو».


***



پيامهاي زير، در سال 1376 در فصل صداي آسمان در كتاب جريان هدايت الهي به چاپ رسيده است؛ در همان كتاب نيز ذكر شده كه محتويات اين فصل (صداي آسمان) مربوط به استاد ايليا «ميم» رام الله نمي باشد.

«او آمده»
من نيامده‏ام تا كساني را كه گمان مي‏برند مي‏دانند، تعليم دهم زيرا اينها به گمان خويش از تعليم بي‏نيازند. بگذاريد در جهل خود بمانند زيرا بيرون آمدن ايشان از جهالت مانند به پرواز در آمدن ماران است...
من نيامده‏ام تا ترديدكنندگان را رهنما شوم زيرا آنان به‏واسطه‏ گمان بدبينانه‏شان به رنج و پريشاني رهنمون خواهند شد.
من نيامده‏ام. من نيامده‏ام. من نيامده‏ام. «او آمده».


«مرگ را»

آگاه باشيد كه مرگ در كمينتان است. مرگ همراه شماست. نگاهش را دريابيد، خيره به سويتان مي‏نگرد و ناگهان خود را آشكار مي‏كند. بميريد پيش از آنكه مردار شويد...
به گورستان‏ها برويد، آري اين مردگان نيز زماني چون شما زنده بودند، اين مردگان نيز زماني در غفلت بودند، عمري را در ترديد گذراندند.
عبرت بگيريد. آنان نيز سرانجام كوچ كردند، شما نيز كوچ مي‏كنيد حتي اگر تكذيب كنيد، حتي اگر ترديد كنيد و حتي اگر به تمسخر بگيريد، سرانجام گوري سرد و تاريك منزلگاه شما خواهد بود، سرانجام ميزبان ماران و موران خواهيد بود...
تنها و بي‏كس خواهيد شد، فرزندان، پدران و مادران، دوستان و آشنايان تنهايتان مي‏گذارند. بدانيد كه مرگتان مقدّر است. آنگاه كه زمانش فرا رسد گلويتان را مي‏گيرد. روح در انتظار اشاره‏اي از جانب پروردگار جهانيان است. به اشاره‏اي با جسم وداع مي‏كند. به چه چيز مطمئن گشته‏ايد؟ آيا فراموش كرده‏ايد كه اين دنيا لحظه‏اي بيش نيست؟...
آيا كسي را ديده‏ايد كه از مرگ خويش بگريزد؟ شگفتا كه هرگز نديده‏ايد، هرگز نديده‏ايد.


«بياييد»
... گوش فرا دهيد زيرا سخنان او مرهم دردهاي شماست.
كلام او بينا مي‏كند نابينايان را، نوا مي‏دهد بينوايان را و شنوا مي‏كند ناشنوايان را. كلام او زنده مي‏كند قلب‏هاي مرده را، بيدار مي‏كند روح‏هاي خفته را، باز مي‏كند درهاي بسته را و شاد مي‏كند جان‏هاي خسته را.
گوش فرا دهيد هم‏اينك شادي و رستگاري به سوي شما مي‏آيد، مگريزيد، اين گمشده‏ شماست، خود به سوي شما مي‏آيد، افسوس كه نمي‏بينيد. بشنويد زيرا با شنيدن كلام او آرامش حقيقي از آن شما خواهد بود. اين كلام حقيقت است، اين كلام نور است، اين كلامي است كه از وراي آسمان‏ها مي‏آيد، آن كلام روح شماست امّا از آن غافليد.
بس كنيد، مبادا بعد از اين جز به كلام آسمان گوش بسپاريد، اين آخرين فرصت است، آخرين حجّت است و آخرين تذكّر... بشتابيد به سوي آزادي، روحتان را از اين قفس تنگ و تاريكِ نفس هوسباز، آزاد كنيد. بشنويد تا نفس تاريكتان روشن شود، بشنويد تا از نور فروزان شويد، بشنويد او را تا شادي ابدي دمسازتان باشد، بشنويد حقيقت را زيرا درد شما درد اوست، اندوه شما اندوه اوست، آيا نمي‏بينيد كه مهر او بر شما بي‏حدّ است، پس آگاه باشيد كه كلام او شفاي شماست...
جز امروز روز ديگري براي شما نخواهد بود، اگر ناشنيده بمانيد. پس امروز را و اينك را از دست ندهيد كه هرگز باز نمي‏گردد. اي مردگان زنده‏نما، گوش فرا دهيد، گوش فرا دهيد.
گوش‏هايتان بيش از اين طاقت ندارد. صداي معشوق را مي‏طلبد، اگر امروز نشنيديد، ناشنيده مي‏مانيد و بدا به حال ناشنيدگان، بدا به حال ناشنيدگان، بدا به حال ناشنيدگان.
قلبتان را بگشاييد و بشنويد، بشنويد آنچه را كه درمان شماست.
رها كنيد آنچه كه رهاكردني است، آنچه فناشدني است، آنچه از پرواز محرومتان كرده، رهايش كنيد...


«تسليم باشيد تا رستگار شويد»
... اراده‏ او را بپذيريد تا پذيرفته شويد... آگاه باشيد كه روح خدا در وجود شماست پس بايستيد و به خود بازگرديد... اي انسان خاكي بس است، بس است... رها شويد، رها شويد، از قيد من‏ها رها شويد، داشتني‏ها را دور بريزيد، سبكبار باشيد تا به پرواز درآييد، ديروز و فردا را به دور افكنيد تا امروز از آنِ شما باشد... عشق را دريابيد تا آرامشي ابدي شما را دريابد... بازگرديد تا ببينيد، بازگرديد تا بشنويد، بازگرديد تا به شما بازگردد... تأخير مكنيد زيرا فرصتي نيست، به فردا اميدوار نباشيد زيرا حجّت بر شما تمام شده، به زودي خواهد آمد زودِ زودِ زود، صداي او مي‏آيد، بشنويد، بشنويد... دوست بداريد، دوست بداريد، دوست بداريد... خالي شويد، خالي شويد از دانستگي‏ها و داشتني‏ها، از گذشته‏ها، از هوس‏ها و آرزوها، از خودخواهي‏ها و خودبيني‏ها، از منيّت‏ها، خالي شويد تا روشنايي عشق، هدايت شما باشد... پيام مرا نه از گفتار من بلكه از درون خود بشنويد، پيام من نداي وجدان شماست پس خوب به وجدانتان گوش كنيد تا پيام مرا دريابيد... اي جويندگان، به عشق بياييد گمشده‏ شما اينجاست، بياييد... اي آگاه شدگان، خفتگان را بيدار كنيد تا بيدارتان كنند... وفا كنيد، وفا كنيد بر آنچه عهد بسته‏ايد وفا كنيد به ياد آوريد عهدتان را... آگاه شويد كه او بر شما ناظر است پس حيا كنيد، حيا كنيد... آن كيست كه به عشق آمد و رستگار نشد؟ بگوييد، آن كيست كه تسليم شد و عشق را نيافت؟ بگوييد... اين آخرين مهلت است، آگاه باشيد، خوشا به حال آنان كه سرافراز بيرون آمدند... اي مردگان زنده‏نما بيدار شويد زيرا آشكاري حقيقت در پيش است، چه نزديك است بيدار شويد، خواب شما مرگ شماست بيدار شويد... افسوس كه نمي‏دانيد، همانيد كه تسليم آنيد، تسليم او شويد تا چون او باشيد... چه مي‏خواهيد؟ مگر نمي‏دانيد كه كليد آرزوهايتان به دست اوست... راه شما در قلب شماست، اراده‏ي او را در قلب خود ببينيد و از راه آن برويد، اين عهد شماست اي عهدشكنان... اي خستگان از دنيا بشنويد زيرا به زودي فرصت‏ها به پايان مي‏رسد، نور چه نزديك است مهيّا شويد، براي استقبال مهيّا شويد... به كجا مي‏رويد اي ره‏گم‏كردگان، اي بيخبران مگر كار شما جز اندوه و پشيماني ابدي است پس رهايش كنيد، دست از اين بازي‏هاي غم‏انگيز بشوييد... به خود آييد، به خود آييد اي فراموش‏شدگان اي از خود بيخبران به هوش آييد، به هوش آييد... بيدار شويد و زمينيان را از خواب مرگبار بيدار كنيد... كلام من بيداري است. فنا و تولد است. كلام من حقيقت و روشنايي است. كلام من عشق است و بس... ترديد نكنيد مقاومت نكنيد بگذاريد بيدارتان كنند... دل‏هايتان را پاك كنيد تا پيام مرا دريابيد... اي شكّاكان بازي بس است شكّتان در حقيقت بازي مرگ است... مژده باد بر شما اي ايمان‏آورندگان، مژده باد بر شما اي تسليم‏شدگان، مژده باد بر شما شاد باشيد اي تسليم‏شدگان زيرا شماييد رستگاران، شاد باشيد اي ايمان‏آورندگان زيرا به عشق مي‏رويد، شاد باشيد اي عاشقان زيرا وصالتان نزديك است... تأخير مكنيد مبادا قلب‏هايتان را مُهر بزنند. آنگاه نخواهيد ديد و نخواهيد شنيد، بترسيد از خشم پروردگار حاضر، بترسيد... افسوس اي گمراهان افسوس كه حرف‏هاي مرا نمي‏شنويد و حقيقت را نمي‏بينيد... افسوس كه رنج و عذاب ابدي از آنِ شماست اي طاغيان... بس كنيد اي تكذيب‏كنندگان، بدانيد كه درها برروي شما بسته شدند... بپرسيد كه هستيد؟ به كجا مي‏رويد؟ از كجا آمده‏ايد؟ چه مي‏كنيد؟ كجاييد اي تكذيب‏كنندگان؟ چه زود رفتيد، چه زود. افسوس كه بازگشتي نيست... مرگ نزديك است، چه نزديكي. بنگريد تا كمينش را دريابيد، بدانيد كه مرگ پايان فرصت‏هاست پس بازگرديد قبل از آنكه مرگتان فرارسد... فرصتي نيست، فرصتي نيست، فرصتي نيست... آزاد شويد اي زندانيان، آرام شويد اي مضطربان... بميريد اي عاشقان...


«قسمتي از متن لعن‏شدگان»
لعنت كرده‏ام و در نفرين هولناك روح خود قرار داده‏ام
آنكه مرا و تعليم و اعمال مرا تحريف مي‏كند.
آنكه نشانه‏هاي روشن روح مرا بعد از اتمام حجت انكار مي‏كند.
آنكه از نام و حضور من و از اخبار روح من سوءاستفاده مي‏كند و آنرا براي فريب ديگران و استفاده از آنان بكار مي‏برد.
آنكه اسرار ميان خود و روح مرا فاش مي‏سازد.
آنكه در امور من، با روح من دروغ مي‏گويد.
آنكه اخبار روح مرا از جويندگان و اهل من پنهان مي‏سازد.
آنكه عهد خود را با روح من مي‏شكند و از حدود آن تجاوز مي‏كند.

و آنكه در اصابت لعن روح‏ام قرار گيرد به بلايي همچون طاعون و جذام روح مبتلا شود و اين بلاي هلاك‏كننده در زندگي‏اش نمايان خواهد شد. گرفتاري خردكننده او را در هم مي‏كوبد و از هم مي‏پاشد. وعده‏ام شدنيست.


«دوباره مي‏آيد»
دوباره آمده. درهاي وجودتان را باز كنيد. كسي بر در خانه‏ شما مي‏كوبد. نگذاريد پشت در بماند. مباد برود. كه اگر برود، خدا برود.
در بگشاييد و پذيرايش شويد. ديوارها را فرو ريزيد و در آغوشش بگيريد. فرياد برآوريد و بخوانيدش زيرا چه شب‏ها و روزها شما را به سوي خود خوانده و خود را ناخوانده انگاشته‏ايد.
او شما را فرياد مي‏زند. شما نيز به رسم باوفايان فريادش بزنيد. چنان فرياد بزنيدش كه روح، زندان تن را وداع گويد و به ملكوت الهي قدم بگذارد...
او مي‏گويد، چون شما نگوييد. او مي‏آيد تا شما بياييد. او مي‏گريد تا شاد و مسرور شويد. او «دوباره مي‏آيد» تا شما بازگرديد...
او نگران شماست. بيمار و در انتظار شماست. براي شما اي عزيزان، سخت بي‏تاب و مشتاق است. دست او را بگيريد و در عشق بميريد...
او را. او را. او را. بنگريدش. و لحظه‏اي رهايش نكنيد.
چشمانتان را بگشاييد و ببينيد. او «دوباره مي‏آيد».

[1] برگرفته از متن والسماء و الطارق، سال 1377.
[2] طي سالهاي گذشته، دهها كتاب، توسط اساتيد مختلف درباره ماهاآواتار نوشته شده است و به همان مقدار كتبي در ردّ و تكذيب ايشان كه توسط منكران و بدبينان نگاشته شده. استاد روح الله هيچ يك از اساتيد بزرگي كه داراي فعاليت‌آشكار اجتماعي اند نيست. ظاهراً مركزيت مكاني ايشان در كوههاي هيماليا مي باشد. بيش از نود فيلم مستند درباره ايشان موجود مي باشد كه حاوي گزارش هايي است كه توسط تجربه كنندگان بيان شده است.
[3] - در متن ادعاهاي باطل و شناسايي مدعيان دروغين، اين نشانه‏ها ذكر شده است.

[4] - اين پيام مربوط به سالها پيش است.
[5] در zx اجراي تمرينات شفابخشي به ندرت و تنها در شرايط اضطراري و حاد ممكن است صورت گيرد.
[6] طبق دانش پزشكي چند عدد از اين قرص ها هم مي تواند شخصي را بكشد.
[7] روح زايى« عنوان آخرين و جديدترين مكتب باطنى، موسوم به هنرهاى ماورائى مى‏باشد.

[8] براى كسب اطلاعات بيش‏تر در اين زمينه به نشريه «هنر زندگى متعالى» (ويژه‏نامه هنرهاى ماورائى) مراجعه نماييد.
[9] انتخابى از كتاب الفباى ماورائى - 1 (تئورى‏هاى انرژى‏زايى)

۳۳ نظر:

nevisandeganeweblog گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

سلام بر او

ناشناس گفت...

برای فهم قرآن باید چه کرد؟لطفا در این مورد راهنمایی کنید.چون معنی قرآن گاه خیلی پیچیده است .

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشید
خداوند اجرتان دهد.
موفق باشید.
التماس دعا.

ناشناس گفت...

از همه گر رها شوم از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین و قبله ای سر به هوا نمی شوم
گر نزنی سپیده تن فلق نواز شب شکن پنجه به تار جان من عشق روا نمیشود.

مسیحای جوانمرد من زخمه ای بزن که چنگ توام.بنواز مرا که عاشقانه صادقانه میخوانمت.

ناشناس گفت...

از همه گر رها شوم از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین و قبله ای سر به هوا نمی شوم
گر نزنی سپیده تن فلق نواز شب شکن پنجه به تار جان من عشق روا نمیشود.

مسیحای جوانمرد من زخمه ای بزن که چنگ توام.بنواز مرا که عاشقانه صادقانه میخوانمت.
به حق که معنای زندگی منی.
مرابردارمراببر

ناشناس گفت...

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

ناشناس گفت...

سلام بر او

ناشناس گفت...

سپاس از تلاشتان

ناشناس گفت...

درود بي پايان بر خدمتگذاران الهي.

ناشناس گفت...

خدا خوانان خداجویان خداپرستان سخت بیمارم از خداوند شرمسارم که با امانتش چنین کرده ام اگر اینجا آمدید برای شفایم دعا کنید که سخت د رعذابم
روح الله شفای روحم را از تو میطلبم از این بیماری کشنده رهایم کن نجاتم بده شفایم بده یا رهاننده یا نجات دهنده یا شافی

ناشناس گفت...

استاد عزیزم تو روح و جان منی تو این جملات را:
"خدا را آنگونه بخوانید که روح خود را . با هر دم و باز دمی ، با هر نفسی خدا را بخوانید که هرنفس ، خود نام خداوند است ..." چون دانه در زمین روحم کاشتی و مرا با خدایم هم صحبت کردی. تا آخرین قطره خون با تو می مانم با من بمان...

ناشناس گفت...

ای تمام زندگیم...

جانم به قربانت

چشم به راهم...

منتظر اشاره ای از سوی تو

ناشناس گفت...

شنیدیم که مهندس محسن نمکیان معاون سیاسی صدا و سیما و استاد دانشگاه تهدید شده که از طرف اطلاعات بگیرنش!!!!

ناشناس گفت...

با خنده و گريه در خواب و بيداري در سختي و راحتي ...حتي با آهنگ و آواز خدا را بخوانيد(استاد ايليا رام الله)www.iliyahoo.blogfa.com

ناشناس گفت...

سلام .
به نام . یهوه خدا و بسرش
به نظر من .
اول از هر چیزی اسم این وبلاک رو عوض کن .
عیسی رو دیکه عربی ش نکن
از روح القدس میخوام که همه دعا های ما رو که به وسیله بسرش براش میفرستیم را گوش بدهد و همه ما رو به خواسته هتمون برسونه .
به نام . عیسی بسرش

ناشناس گفت...

omide ma har ja ke bashim be khodast va be khoda etemad mikonim

ناشناس گفت...

در تعطيلات گذشته همراه با دوست گرامي و برادر ارجمندم حضرت حجت الاسلام ... به منطقه اي خوش آب و هوا در استان ... سفر كرديم. هم فال بود و هم تماشا ! چون هم از طبيعت سالم و مناظر ديدني آنجا استفاده كرديم و هم در حد مقدور به رفع نيازهاي فرهنگي اهالي پرداختيم و جوابگوي مراجعات مختلف آنان بوديم قبلا در مورد تفاوتهاي زندگي طلبگي با زندگي ديگران تجربياتي داشتم ولي اين بار فهميدم كه گذراندن ايام تعطيل هم براي طلبه جماعت با ديگران خيلي فرق دارد.
...
در مطلب جديدم جمهوريت يا اسلاميت؟ با سبك داستاني منتظر دوستان هستم.
http://1shia.blogfa.com

ناشناس گفت...

سلام.

بلوگ خوب و جالبی داری.

باست آرزوی موفقیت دارم.

بازم بهت سر می زنم تا بعد بای.

یا حق..................

ناشناس گفت...

نامه سرگشاده به سران نظام: کژراهه دشمنی با نظام بود؛ چرا؟

ناشناس گفت...

من هم شاگرد استاد هستم ... با تمام وجودم همراه شما هركاري بتوانم مي‌كنم...

ناشناس گفت...

درد دلهاي مشهدي دوستدار ايليا... آقا خاك ما بايد ميزبان جسم بي‌جان برادرش باشد كه سلامتيش را در جبهه‌هاي جنگ از دست داد؟

ناشناس گفت...

من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا
آنکس که به من کلمه ای بیاموزد،‌ مرا عبد و بنده خود ساخته است (امیر المومنین علی ع‌)
...
آفتاب آمد دلیل آفتاب...
عیار نقد نسیه هم نبود!!
نویسنده متن عیار نقد را بهتر بشناسید...
اولین عقب نشینی آشکار دشمنان استاد ایلیا در متن عیار نقد
رابطه مرید و مرادی بین آقای فعالی و شاگردانشان!!!
پاسخ های جدید به اتهامات تکراری
...
وبلاگ « ضد شایعه» با نقد و بررسی شایعات و پاسخ به افتراهای سراپا کذب متن عیار نقد به« استاد ایلیا میم» به روز است.

ناشناس گفت...

من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا
آنکس که به من کلمه ای بیاموزد،‌ مرا عبد و بنده خود ساخته است (امیر المومنین علی ع‌)
...
آفتاب آمد دلیل آفتاب...
عیار نقد نسیه هم نبود!!
نویسنده متن عیار نقد را بهتر بشناسید...
اولین عقب نشینی آشکار دشمنان استاد ایلیا در متن عیار نقد
رابطه مرید و مرادی بین آقای فعالی و شاگردانشان!!!
پاسخ های جدید به اتهامات تکراری
...
وبلاگ « ضد شایعه» با نقد و بررسی شایعات و پاسخ به افتراهای سراپا کذب متن عیار نقد به« استاد ایلیا میم» به روز است.

ناشناس گفت...

من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا
آنکس که به من کلمه ای بیاموزد،‌ مرا عبد و بنده خود ساخته است (امیر المومنین علی ع‌)
...
آفتاب آمد دلیل آفتاب...
عیار نقد نسیه هم نبود!!
نویسنده متن عیار نقد را بهتر بشناسید...
اولین عقب نشینی آشکار دشمنان استاد ایلیا در متن عیار نقد
رابطه مرید و مرادی بین آقای فعالی و شاگردانشان!!!
پاسخ های جدید به اتهامات تکراری
...
وبلاگ « ضد شایعه» با نقد و بررسی شایعات و پاسخ به افتراهای سراپا کذب متن عیار نقد به« استاد ایلیا میم» به روز است.

ناشناس گفت...

او مي گويد: تنها راه براي يافتن خداوند آن است که وجود او را در مخلوقش ببينيم و با او يکي شويم. اين منظور هم فقط از راه خدمت به خلق تحقق مي پذيرد و آن هم مقدور نيست مگر از راه خدمت در کشور خود.من ذراتي خرد از يک کل هستم و نمي توانم ...

ناشناس گفت...

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان
با سلام،
آ... آمده‌ام و آماده ام برای هر چه تو بخواهی (الهی)
و... وفادارم با تمام وجودم (الهی)
ا... ای یگانه محبوب تنها تو و نه غیر تو (الهی)
ی... یکی هستی و جز تو نیست (الهی)
ع... عاشقت بود ه و هستم و خواهم بود(الهی)
ش... شاه من همه چیز من تو هستی (الهی)
ق... قانون زندگی من ، تویی. (الهی)


از طرف : آوای عشق

http://avayeshghe.blogfa.com

ناشناس گفت...

سلام،
وظيفه وبلاگ «تحليل هايي بر روند نقض حقوق بشر»، حمايت از حقوق شهروندی و بررسی عملکرد و نحوه اجرای قوانين حقوق انسانی است. در اين حوزه، با بررسی «اعلاميه جهانی حقوق بشر»، بعضی از قوانين حقوق بشری را تحليل می شود و نحوه اجرا و روند نقض آن قوانين را مورد بررسی قرار خواهم داد. در اين تحقيق برای شناسايي ناقضان حقوق بشر، به اسم اداره ضد اديان در وبلاگ های مرتبط با شما برخورد کردم. می خواستم با مسئول شما از طريق ايميل ارتباط بگيرم و چند سؤال در اين راستا از شما بپرسم. در تحقيقاتی که بر روی حقوق بشر در سايتها و وبلاگهای فارسی زبان داشتم (در مورد آزادی فردی، آزادی زندانيان، آزادی عقايد، آزادی مدنی، آزادی مطبوعات و ...) متوجه تناقضاتی در مورد کيس شما شده ام. ظاهرا وبلاگهاي شما و مجلاتتان بی دليل بسته شده است، ... می خواستم بدانم مشکل شما چه بوده است؟

تحليل گر حقوق بشر - http://iranhumanrihgts.blogspot.com/

ناشناس گفت...

salam
yek comment dar webloge shoma hast, marboot be mohsen namakia.. lotfan an ra hazf konid
hamchenin in comment ra niz lotfan hazf konid
ba tashakkor
khodam
man ra mitavanid inja peyda konid
m_namakian@yahoo.com

ناشناس گفت...

سلام

وبلاگ شاهدان ایلیا راه اندازی شد.

http://shahedaneelya.blogspot.com

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز
وبلاگ شاهدان ایلیا به روز شد با مطالب زیر
,,من فريب خوردم,, ترور از طريق مونتاژ ,,و ,,ءخاطراتي از زندان ضد بشری 209,,
http://shahedaneelya.blogspot.com

patzachery گفت...

3D Iron Trimmer As Seen on TV
The world of the 3D Iron Trimmer as seen on TV was invented in 1843. apple watch titanium vs aluminum In 1843, the king Henry IV titanium post earrings signed a treaty to grant the Romans titanium forging the columbia titanium pants ability titanium wood stove to

Unknown گفت...

s479v0kjgsr131 sex toys,male sex doll,sex chair,sex toys,vibrators,love dolls,dildos,male masturbator,sex chair s871k1xvvuf751